eitaa logo
متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
1.6هزار دنبال‌کننده
252 عکس
156 ویدیو
32 فایل
🔰 #متن_روضه 🔰 #مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع 🔰 #شناخت_شبهات_از_لسان_محققان http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh لینک کانال👆🏻 ارائه صوت ومتن سخرانی ناب از علمای دینی کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ دستور امام کاظم(ع) به امام رضا(ع) و تحویل امانت های امامت مسافر گفت: حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام را وقتى خواستند ببرند به حضرت على بن موسى الرضا(ع) دستور داد هر شب در خانه‏اش بخوابد تا زنده است تا وقتى خبرى باو برسد. گفت: ما هر شب براى حضرت رضا در دهلیز رختخواب می انداختیم پس از نماز عشاء در آن جا می خوابید. صبح بمنزل خود می رفتند. همین وضع تا چهار سال ادامه یافت. تا این که یک شب رختخواب انداختیم ولى نیامدند. زن و بچه متوحش شدند و ناراحت گردیدند. از تأخیر ایشان خیلى ناراحت شدیم. فردا صبح که به خانه آمدند داخل حرم شده و پیش ام احمد رفت فرمود: آنچه پدرم به امامت در اختیارت گذاشته بده. ام احمد ناله‏اى زده با دست به صورت خود نواخت و گریبان چاک زده گفت: بخدا آقایم از دنیا رفت! امام على بن موسى الرضا(ع) او را نگه داشت. به او فرمود: حرفى در این مورد نزن و اظهار ناراحتى نکن تا خبر رسمى به فرماندار برسد. زنبیلى که محتواى امانت ها بود با دو هزار یا چهار هزار دینار در اختیار او گذاشت و به دیگرى نداد. امام موسى بن جعفر علیه السّلام ام احمد را خیلى گرامى می داشت، ام احمد گفت: در یک خلوت و تنهائى به من گفت این امانتها را به تو می سپارم. به هیچ کس چیزى مگو تا من از دنیا روم، پس از وفاتم هر کدام از فرزندانم آن ها را از تو خواست به او بده، بدان که من از دنیا رفته‏ام. به خدا قسم اکنون علامتى که به من فرموده بود بوقوع پیوسته. تمام امانت ها را از ام احمد گرفتند و دستور داد همه از گریه و عزادارى خوددارى کنند تا خبر رسمى برسد. امام دیگر بعد از آن شب در رختخواب پدر خود نخوابیدند. چند روز بیشتر نگذشته بود که نامه‏اى رسید که حاکى از درگذشت آن جناب بود. وقتى تاریخ را دقت کردیم و حساب روزهاى گذشته را نمودیم دیدیم در همان شبى که حضرت رضا(ع) براى خوابیدن نیامدند و فردا صبح امانتها را گرفتند، امام موسی بن جعفر(ع) ‏از دنیا رفته بودند. @golvajhehaye_roozeh : عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُسَافِرٍ قَالَ أَمَرَ أَبُو إِبْرَاهِیمَ ع حِینَ أُخْرِجَ بِهِ أَبَا الْحَسَنِ ع أَنْ یَنَامَ عَلَى بَابِهِ فِی کُلِّ لَیْلَهٍ أَبَداً مَا کَانَ حَیّاً إِلَى أَنْ یَأْتِیَهُ خَبَرُهُ قَالَ فَکُنَّا فِی کُلِّ لَیْلَهٍ نَفْرُشُ لِأَبِی الْحَسَنِ فِی الدِّهْلِیزِ ثُمَّ یَأْتِی بَعْدَ الْعِشَاءِ فَیَنَامُ فَإِذَا أَصْبَحَ انْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ قَالَ فَمَکَثَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ أَرْبَعَ سِنِینَ فَلَمَّا کَانَ لَیْلَهٌ مِنَ اللَّیَالِی أَبْطَأَ عَنَّا وَ فُرِشَ لَهُ فَلَمْ یَأْتِ کَمَا کَانَ یَأْتِی فَاسْتَوْحَشَ الْعِیَالُ وَ ذُعِرُوا وَ دَخَلَنَا أَمْرٌ عَظِیمٌ مِنْ إِبْطَائِهِ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ أَتَى الدَّارَ وَ دَخَلَ إِلَى الْعِیَالِ وَ قَصَدَ إِلَى أُمِّ أَحْمَدَ فَقَالَ لَهَا هَاتِ الَّتِی أَوْدَعَکِ أَبِی فَصَرَخَتْ وَ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ شَقَّتْ جَیْبَهَا وَ قَالَتْ مَاتَ وَ اللَّهِ سَیِّدِی فَکَفَّهَا وَ قَالَ لَهَا لَا تَکَلَّمِی بِشَیْ‏ءٍ وَ لَا تُظْهِرِیهِ حَتَّى یَجِی‏ءَ الْخَبَرُ إِلَى الْوَالِی فَأَخْرَجَتْ إِلَیْهِ سَفَطاً وَ أَلْفَیْ دِینَارٍ أَوْ أَرْبَعَهَ آلَافِ دِینَارٍ فَدَفَعَتْ ذَلِکَ أَجْمَعَ إِلَیْهِ دُونَ غَیْرِهِ وَ قَالَتْ إِنَّهُ قَالَ لِی فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَهُ وَ کَانَتْ أَثِیرَهً عِنْدَهُ احْتَفِظِی بِهَذِهِ الْوَدِیعَهِ عِنْدَکِ لَا تُطْلِعِی عَلَیْهَا أَحَداً حَتَّى أَمُوتَ فَإِذَا مَضَیْتُ فَمَنْ أَتَاکِ مِنْ وُلْدِی فَطَلَبَهَا مِنْکِ فَادْفَعِیهَا إِلَیْهِ وَ اعْلَمِی أَنِّی قَدْ مِتُّ وَ قَدْ جَاءَنِی وَ اللَّهِ عَلَامَهُ سَیِّدِی فَقَبَضَ ذَلِکَ مِنْهَا وَ أَمَرَهُمْ بِالْإِمْسَاکِ جَمِیعاً إِلَى أَنْ وَرَدَ الْخَبَرُ وَ انْصَرَفَ فَلَمْ یَعُدْ لِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْمَبِیتِ کَمَا کَانَ یَفْعَلُ فَمَا لَبِثْنَا إِلَّا أَیَّاماً یَسِیرَهً حَتَّى جَاءَتِ الْخَرِیطَهُ بِنَعْیِهِ فَعَدَدْنَا الْأَیَّامَ وَ تَفَقَّدْنَا الْوَقْتَ فَإِذَا هُوَ قَدْ مَاتَ فِی الْوَقْتِ الَّذِی فَعَلَ أَبُو الْحَسَنِ ع مَا فَعَلَ مِنْ تَخَلُّفِهِ عَنِ الْمَبِیتِ وَ قَبْضِهِ لِمَا قَبَضَ. 📚:اصول الکافی ج : ۱ ص : ۳۸۲ http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب کانال با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ خطیب بغدادے – عالم اهل سنت – مے گوید: هر زمان که گرفتارے داشتم مے رفتم کنار ضریح موسے بن جعفر(ع) کمڪ مے خواستم و نتیجه مے گرفتم.[۱] امام کاظم باب المراد و باب الحوائج است. امروز پدر فاطمه معصومه(ع) را واسطه بین خودمان و خدا قرار مے دهیم و چند قطره اشڪ به یاد آن بزرگوار مے ریزیم. دلها را روانۀ کاظمین کنیم: «السَّلام عَلَے الْمُعَذَّبِ فِے قَعْرِ السُجُون» در زندانے که عادے نبود وسیاه چال بود «ذے السّاقِ الْمَرْضُوضِ»[۲] ساق پایش در اثر زنجیر کوبیده شده بود، آن چنان که گوشت و استخوان له شده بود. معناے «مرضوض» این است که این امام بزرگوار مخصوصاً روزهاے پایانے عمر مبارکش سختے بسیار کشید. @golvajhehaye_roozeh نوشته اند زندان آخرے که امام را در آن قرار داده بودند چهار سال به طول انجامید. مے دانید که زندان امام کاظم ممتد نبود، زیرا ایشان گاهے آزاد مے شدند و دوباره آقا را دستگیر مے کردند. گاهے حضرت یڪ سال یا شش ماه آزاد بود، اما زندان آخرے ممتد و بسیار طولانے بود. بعضے از نقل ها دارد این زندان آخرے چهار سال طول کشید. موسے بن جعفر(ع) چندین فرزند پسر و دختر داشت که در میان ائمه، این بزرگوار از نعمت فرزند بیشترے برخوردار بود. اما دل ها بسوزد براے آن آقایے که با این همه پسر و دختر هیچ یڪ از فرزندانش در لحظات آخر عمر کنارش نبودند و تنها جان داد. فاطمه معصومه(ع) ده سال داشت. مے دانید یڪ دختر ده ساله احتیاج به پدر دارد، چهار سال آخرے که پدر زندان بود ایشان شش ساله بود و بعد از شش سالگے پدر را ندید. @golvajhehaye_roozeh گاهے سراغش را از امام رضا(ع) و از اُمّ احمد مے گرفت. نقل شده – من این مطلب را از بعضے عزیزان شنیده ام –گاهے فاطمه معصومه(ع) از کاروان هایے که از بغداد مے آمد سؤال مے کرد، آیا خبر دارید باباے من کے از زندان آزاد مے شود و مے آید؟ فاطمه معصومه(ع)، ما امروز شما را واسطه کرده ایم. خانمے که در کودکے پدر را از دست داد، به یاد پدر بود. امید داشت پدر را ببیند و نگاهش به نگاه بابا بیافتد، اما شیعیان، یڪ روز دید امام رضا(ع) شال سیاه انداخته و در خانۀ «ام احمد» نشسته، مردم مے آیند و تسلیت عرض مے کنند. امام رضا(ع) با طے الارض خودش را رساند بغداد، کنار بدن موسے بن جعفر(ع).[۳] فاطمه معصومه(ع) عرض کنم داغ پدر سخت است. اما کسے به گریه کردن شما اعتراض نکرد. شما ساق مرضوض و کوبیدۀ بابا را ندیدی. شما گریه کردے و از دل ناله برآوردی. دل ها بسوزد براے آن دخترے که کربلا مے دید نه تنها ساق پا بلکه تمام بدن کوبیده شده بود. دل ها بسوزد بر آن دخترے که سر بابا بر بالاے نیزه دید. بدن بابا زیر سم اسبان و لباس بابا به غارت رفته، حداکثر کارے که کرد «إنْ کَبَّتْ عَلَیْه» خودش را روے بدن بابا انداخت صدا زد: عمه جان، شما بروید و بگذارید من کنار بدن بابا بمانم. «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.»[۴] 📚 [۱]. منتهے الآمال (یڪ جلدی) ص ۹۴۶٫ [۲]. بحارالانوار،ج۹۹، ص ۱۶، سوگنامه آل محمد، ص ۱۰۷٫ [۳]. منتهے الآمال، ص ۹۴۶ – ۹۴۵٫ [۴]. شعراء، ۲۲۷٫ http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب کانال با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ یکی از مناجات‌های پرمضمون و در عین حال سوزناک منابع روایی ما، مربوط به مناجات امام کاظم (ع) در زندان است که پس از نماز عصر خوانده شد. یکی از مناجات‌های پرمضمون و در عین حال سوزناک در منابع روایی ما، مربوط به مناجات امام کاظم علیه‌السلام در زندان بغداد است. یحیی بن فضل نوفلی می‌گوید در بغداد بر امام کاظم (ع) وارد شدم. ایشان از نماز عصر فارغ شده و دستانش را بسوی آسمان بالا برده بود و مناجاتی را خواند. بخش‌هایی از این مناجات به قرار ذیل است: @golvajhehaye_roozeh یَا سَیِّدِی صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ارْزُقْنِی الْخَوْفَ مِنْکَ وَ الْخَشْیَةَ لَکَ أَیَّامَ حَیَاتِی؛ ای سید و مولایم، بر محمد و آل او درود بفرست و خوف از خود و خشیت برای درگاهت در ایام زندگانی‌ام را روزی‌ام کن سَیِّدِی ارْحَمْ عَبْدُکَ الْأَسِیرِ بَیْنَ یَدَیْکَ؛ آقایم، به بنده اسیرت که در پیشگاه تو است، رحم کن سَیِّدِی ارْحَمْ عَبْدُکَ الْمُرْتَهِنِ بِعَمَلِهِ؛ ای آقایم، به بنده‌ات که در گِروی عملش است، رحم کن یَا سَیِّدِی أَنْقَذَ عَبْدُکَ الْغَرِیقِ فِی بَحْرٍ الْخَطَایَا؛ ای آقایم، بنده‌ات را که در دریای گناهان غرق شده، نجات بده یَا سَیِّدِی ارْحَمْ عَبْدُکَ الْمُقِرُّ بِذَنْبِهِ وَ جُرْأَتُهُ عَلَیْکَ؛ ای آقایم، به بنده‌ات که به گناهش اقرار داشته و بر تو جرأت کرده ترحم کن یَا سَیِّدِی الْوَیْلُ قَدْ حَلَّ بِی إِنْ لَمْ تَرْحَمْنِی؛ ای آقایم، وای بر من اگر مرا مشمول رحمتت قرار ندهی یَا سَیِّدِی هَذَا مَقَامَ الْمُسْتَجِیرِ بِعَفْوِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ؛ ای آقایم، این جایگاه کسی است که از عقوبتت به عَفوت پناه برده هَذَا مَقَامَ‏  الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینِ؛ این جایگاه فقیر و بیچاره است     هَذَا مَقَامَ الْفَقِیرِ الْبَائِسُ الْحَقِیرِ الْمُحْتَاجِ إِلَی مَلِکٍ کَرِیمٍُ رَحِیم‏؛ این جایگاه فقیر و تهیدست حقیری است که به پادشاه با کرامت نیازمند است. 📚منبع:جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع ابن طاووس، ص 288) http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب کانال با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
فایل صوتی #روضه #شهادت_امام_باقر_علیه_السلام #حاج_حسن_جمالی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 📅مراسم شب شها
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ هر چه در حجره زدم داد به من آب نداد لبم از زمــــــــــزمه افتــــــاد به من آب نداد هر چه گفتم جگرم سوخت به من رحم نکرد پاسـخ این هــــــــمه فریاد به من آب نداد دست و پا بسکه زدم خسته و بي حال شدم رفت هستـــم همه بر باد به من آب نداد اب ابــــــــــم جگــــر فاطمــــــه را اتـــــش زد تا شود مـــــــادر من شاد به من آب نداد پیش لب تشنه کسی آب نریزد به زمین داد از این همــــــه بیداد به من آب نداد لب خشكيـــده من ديد وبه حالم خنديد كف زنان در بـــرم استاد به من اب نداد گفتــــــم آبــم بدهی یا ندهی میمــــــیرم كربلايي شـــده بغـــــــداد به من آب نداد نوحه آخــــر من واعطشـــــــا وای حسین کـردم از روضـــــــه او یاد به من آب نداد خیره بر حنجر طفل و گله از حرمله داشت نشـــــود خــــانه اش آباد به من آب نداد دید نامرد ســـر کوچــــــک طفلم ز عطش بر روی شــــــانه ام افتـاد به من آب نداد بی حیا آخر عمری به چه روزم انــداخت رو زدم بهــــــــر تو نـــوزاد به من آب نداد ماندم اخر به چه رويي به حـرم برگردم كاش آبـي به تو ميــــداد به من آب نداد شعر: عبدالحسین میرزایی •┈┈••✾•✾•✾••┈┈ ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد
👆 سپس فاطمه سخت بيمار شد و چون احساس به فرا رسيدن مرگ خويش كرد، ام ايمن‏ و اسماء بنت عميس را احضار فرمود و كسى را به دنبال على‏ (ع) فرستاد و چون على (ع) آمد، به او گفت: اى پسر عمو! احساس می کنم كه مرگ من فرا رسيده است و چنانم كه ترديد ندارم به اينكه هر ساعت به پيوستن به پدرم نزديك‏تر می شوم و اكنون به چيزهايى كه در دل دارم ترا وصيت می كنم. على علیه السلام فرمود: اى دختر رسول خدا! به آنچه می خواهى وصيت كن، و كنار بالين او نشست و هر كه را در خانه بود، از خانه بيرون كرد. سپس فرمود: اى پسر عمو! می دانى كه هرگز دروغ نگفته‏ام و از هنگامى كه با يك ديگر زندگى مشترك داريم با تو مخالفتى نكرده‏ام. على فرمود: پناه بر خدا كه تو به احكام خدا داناتر و پرهيزكارتر و بهتر از آنى و بيشتر از آن از خدا مى‏ترسى كه من فرداى قيامت بتوانم بگويم كه مخالفتى با من روا داشته‏اى و مفارقت و از دست دادن تو بر من سخت گران است، ولى افسوس كه از اين جدايى چاره نيست و به خدا سوگند با مرگ تو مصيبت از دست دادن پيامبر (ص) بر من تازه می شود و مرگ تو و از دست دادن تو مصيبتى بسيار بزرگ است، ولى همگان از خداييم و همگان به سوى او باز گردنده‏ايم و اين مصيبت چه سخت و درد انگيز و دشوار و اندوه افزاست. و اين اندوهى است كه چيزى مايه تسكين آن نيست و هيچ چيز آن را جبران نمى‏كند، و ساعتى هر دو گريستند و على (ع) سر فاطمه (ع) را بر سينه نهاد و گفت: به آنچه می خواهى وصيت كن كه به هر چه وصيت كنى رفتار خواهم كرد و فرمان تو را بر خواسته خود ترجيح میدهم. فاطمه (ع) فرمود: وصيت میكنم براى حمل جسد من تابوتى بسازى كه تصوير آن را ديدم و فرشتگان نشانم دادند. على گفت: چگونگى آن را توصيف كن، و فاطمه براى او توصيف كرد و على چنان تابوت و سريرى فراهم كرد، و اين نخست تابوتى بود كه ساخته شد و پيش از آن كسى چنان فراهم نساخته بود. فاطمه (ع) سپس فرمود: به تو وصيت می كنم كه هيچ يك از اين كسان كه بر من ستم روا داشتند و حق مرا گرفتند، در تشييع جنازه‏ام حاضر نشوند كه آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدايند و اجازه مده كه هيچ يك از پيروان ايشان هم شركت كنند و چون چشمهاى مردم به خواب رفت و آرام گرفت، مرا در نيمه شب به خاك بسپار. و در اين هنگام فاطمه كه درودهاى خداوند بر او و پدرش و شوهرش و فرزندانش باد رحلت كرد. 📚: روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ابن فتّال نیشابوری، ج‏1، ص150-151. http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب کانال با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام وَ اللَّهِ لَقَدْ أَخَذْتُ فِي أَمْرِهَا وَ غَسَّلْتُهَا فِي قَمِيصِهَا وَ لَمْ أَكْشِفْهُ عَنْهَا فَوَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَتْ مَيْمُونَةً طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً ثُمَّ حَنَّطْتُهَا مِنْ فَضْلَةِ حَنُوطِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَفَّنْتُهَا وَ أَدْرَجْتُهَا فِي أَكْفَانِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَيْتُ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ‏ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ هُمَا يُنَادِيَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ يَا أُمَّ الْحُسَيْنِ إِذَا لَقِيتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِيهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِي لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِينَا بَعْدَكَ يَتِيمَيْنِ فِي دَارِ الدُّنْيَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ يُنَادِي يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِيبُ إِلَى الْمَحْبُوب‏. قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاءَ وَ أَنَا أُنْشِدُ بِهَذِهِ الْأَبْيَات‏ فِرَاقُكِ أَعْظَمُ الْأَشْيَاءِ عِنْدِي وَ فَقْدُكِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّكُولِ‏ سَأَبْكِي حَسْرَةً وَ أَنُوحُ شَجْواً عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِيلٍ‏ أَلَا يَا عَيْنُ جُودِي وَ أَسْعِدِينِي فَحُزْنِي دَائِمٌ أَبْكِي خَلِيلِي‏ @golvajhehaye_roozeh : حضرت امير المؤمنین عليه السّلام می فرمايد: من متصدى امر غسل آن بانو شدم و بدن وى را از زير پيراهن غسل دادم، به خداوند سوگند كه بدن فاطمه زهرا سلام الله علیها پاك و مطهّر بود، آنگاه بدن مقدّس او را از باقيمانده حنوط پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم حنوط كردم، سپس پيكر مباركش را در ميان كفنهايش جاى دادم و چون تصميم گرفتم كفن او را گره بزنم، صدا زدم: اى امّ كلثوم، زينب، سكينه، فضّه، حسن و حسين! بياييد و مادر خود را براى آخرين بار ببينيد، روز فراق آمد و ملاقات شما در بهشت خواهد بود.حسن و حسين عليهما السّلام در حالى آمدند كه فرياد می زدند: آه از اين حسرتى كه هيچ وقت به علّت از دست دادن جدّمان، پيامبر خدا و مادرمان، فاطمه زهرا از بين نخواهد رفت. اى مادر حسن و حسين! هنگامى كه جدّ ما حضرت محمّد مصطفى صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را ملاقات نمودى سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنيا يتيم مانديم! حضرت على علیه السلام می فرمايد: من خداوند را شاهد می گيرم كه فاطمه زهرا آه و ناله كرد، دستهاى خود را دراز نمود و حسنين را چند لحظه‏اى به سينه خود چسبانيد. ناگاه هاتفى از آسمان ندا در داد: اى ابو الحسن! حسن و حسين را از روى سينه فاطمه بردار، به خداوند سوگند كه ملائكه آسمانها را گريان كردند، زيرا دوست مشتاق لقاى دوست است. حضرت امير عليه السّلام می فرمايد: من حسنين را از روى سينه زهرا برداشتم و در حال بستن بندهاى كفن اين اشعار را سرودم: مفارقت تو برايم بزرگترين امور است، و از دست دادن تو سخت‏ترين مصيبت. من براى حسرت و غم آن كسى گريه و ناله مى‏كنم كه بهترين راه را براى مرگ پيمود. اى چشم من! با من مساعدت و همراهى كن كه محزون دائمى هستم و براى دوست خودم گريانم. ،،، ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِيهَا الْحُسَيْنِ فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ. ترجمه: حضرت سكينه عليها السلام پيكر پدرش امام حسين عليه السّلام را در آغوش كشيد [ولى نگذاشتند كه سكينه در بالين پدر بماند] گروهى از اعراب اجتماع كردند و سكينه عليها السلام را از بالين پدر كشيده و جدا نمودند. 📚👇 لهوف ،سید بن طاووس، ص: 134 بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج‏43، ص: 179 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب کانال با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
هدیه مقتل حضرت زهرا(س).pdf
حجم: 232.9K
مقتلی مستند برای عموم مردم به ویژه برای و بر اساس منابع و سنی و زیدیه. 📌از هجوم به منزل حضرت تا وصیت نامه، مدت بیماری، تاریخ و نحوه شهادت. http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب کانال با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ السلام علیک یا ایتها الصدیقه الشهیده ، المغصوبه حقها ، و الممنوعه ارثها ، و المقتول ولدها و المکسوره ضلعها و المظلوم بعلها https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh رنگ پایــــــــیز ، به دیـــــوار بهـــــاری افتاد بر در خانه ی خورشـــــید شــــــراری افتاد فاطمه ظـرفیـــت کل ولایت را داشــــــــت وقت افـــتادن او ، ایـل و تبـــــــــاری افتاد تکیه بر در زدنش دردسرش شد به خدا او کـــــــنار در و در نیــز کنـــــــاری افتاد،،، “و ضرب الباب برجله فکسره،،، ” آنقدرضربه ی پاخوردبه در تا که شکست *شماها کنایه فهمید ، ببینم ازین مصرع چی می فهمید؟* https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh آنقدر ضربه ی پاخوردبه در تا که شکست آنقدر شـــاخه تکان خورد که باری افتاد،،، *یه وقت دیدن صدا زد “یا فضه خزینی قتل والله ما فی احشایی،،، ” از وقت افتادنش رو زمین ، تا فاصله به هوش آمدنش ، نمیدونم چقدر طول کشید؟!! اما به محض اینکه به هوش اومد پرسید علی رو کجا بردن،،،؟ اومد میان مسجد ، چی جوری اومد دیگه نپرس” تازه محسنش سقط شده بود، هنوز از پهلو و سینه ش خون جاری بود یا صاحب الزمان ببخش آقا ، ما هم نمیخوایم بدونیم مادرت چه جوری آمد ،آمد هر جوری بود آمد ، دید یه شمشیر برهنه ، بالاسر امامش گرفتن،،، دستان امامشو بستن ، پیراهن امام رو کشیده بودن بالا ، تا سر و گردن امیرالمومنین که خود بی بی فرمود : “استحقروا ابا الحسن بعد رسول الله” هی میگن علی بیعت کن ، آگه بیعت نکنی “نضرب عنقک” گردنت و میزنیم ، چه کرد؟ “فخَرَجَتْ فَاطِمَه وَاضِعَهً قَمِیصَ رَسُولِ اللَّهِ عَلَى رَأْسِهَا” پیراهن پیغمبر رو رو سرش گذاشت “آخِذَهً بِیَدَیِ ابْنَیْهَا” دست حسن و حسینش رو گرفت “فصرخت و هی تبکی و تصیح” هی می گفت تو گریه هاش “خلّوا عن ابن عمّی،،، خلّوا عن ابن عمّی،،، ” هر چه ناله زد دید خبری نمیشه ، دست به معجر برد* غیرت معجر او دست علی را وا کرد همه دیدند سقیفه به چه خاری افتاد،،، *سلمان میگه دیدم ستون های مسجد شروع کرد به لرزیدن ، امیرالمومنین فرمود سلمان بلافاصله خودتو برسون به فاطمه ، بگو فاطمه جان اگه نفرین کنی یه جنبنده دیگه رو زمین نمیمونه،،، تو دلت میخوای بگی کاش نفرین میکرد ، اما من میگن اگه نفرین میکرد ما کجا براش گریه میکردیم” ممنونتیم بی بی جان،،،  تا سلمان پیغام آورد یه جمله ای به سلمان فرمود ، فرمود : “یریدون قتل علیّ ما علیّ صبرٌ” سلمان اینا میخوان علی مو بکشن ، من تحملشو ندارم ،اجازه نداد سر سوزنی آسیب به امام زمانش برسه،من میخوام بگم فاطمه جان اینا اراده ی قتل علی رو کردن، بیست و پنج سالم نتونستن جسارتی کنند به این معنی، تو طاقت نیاوردی، دست به معجر بردی،،، آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله،،، وقتی از بلندی اومد کنار قتلگاه دید همه دارند نگاه میکنم ،فرمود عمرسعد “ایقتل ابوعبدالله و انتم تنظرون” کاش همه نگاه میکردن مثل مسجد النبی،اما یه وقت زینب دید،شمشیرها بالا میره دیگه برنمیگرده،نیزه دارها،نیزهاشونو بلند میکنن ، دیگه نیزه هاشونو برنمیگردنن ، یکی داره زیر تیغ و تیر و نیزه ها میگه آخ جیگرم،،، هر جوری بود از قتلگاه فاصله گرفت ، اما دل زینب اینجا باقی موند ، رفت ، چه رفتنی ، همه ی آرزوش این بود هر چه زودتر برگرده بلکه بتونه مثل مادرش امام زمانشو از زیر تیغ و شمشیر نجات بده اما، امان از اون ساعتی که برگشت ، تا روز یازدهم نتونست برگرده وقتی هم که اومد دیگه خیلی دیر شده بود، اخه “فَوَجَدْتُهُ مَکْبُوباً عَلَى وَجْهِهِ وَ هُوَ جُثَّهٌ بِلَا رَأْسٍ” دید یه بدن بی سر،،، مقطع الاعضا،،، اربا اربا تو گودال افتاده،،، حسین،،، بابی المستضعف الغریب یا اباعبدالله،،، ای مصـحف ورق ورق روح پیکرم آیا تویی برادر من نیســـــت باورم،،، *داداش* این غم کجا برم که زهجده عزیز خود یک پیرهن نشــــــانه برم نزد مادرم،،، حسین،،، جان،،، باالحسین یا الله،،، ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهدافمان سهیـم باشید. ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
‍─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ _اشک بر زهرا حیــاتم می‌دهد _از غم‌ دوزخ نجـاتـم می دهد _اشک بر زهرا دهد بوی بهشت _می‌کند ترسیم خط سـرنوشت _اشک بر زهـرا برد دل را بقیع _می کشاند رشته ام را تا بقیع سادات،،، آخه مادرمون همین جا گریه میکرد،،، آنقدر زیر آفتاب ناله می زد،،،امیر المومنین یه سایبان برای خانمش درست کرد،،، این صورت نباید زیر آفتاب بماند،،، این صورتی که برای ملائکه نور افشانی میکند، تا علی زنده است نباید زیر آفتاب بمونه،،، آخ دلم یه جایی رفت،،،، من فدای اون بچه های حسین که صورت هاشون زیر آفتاب،،، آنقده سوخته بود،،، اگر امام زمان اشاره نمی‌کرد، من نمی توانستم بگم برده ها رو می دونی چه جوری می بردن،،، یعنی اگه همه سواره بودن،،، همه سایبان ومحمل داشتند،،، اما این ها بر شتران بی محمل وجهاز،،، آخ صورت هاشون آنقدر سوخته بود،،،حسیییین،،،، ان شاءالله وعدمون حرم نازدانه حسین،،، حالا تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمَل،،، این صورتی که زیر آفتاب سوخته،،، اگه سیلی بهش بخوره چه می شه،،، اگه تازیانه وکعب نی بزنند،،، _هرکه با زهراست، احساس سخاوت می کند در عین نداری،،، آنقده سخاوت داشت، حتی وقتی پیغمبر سلمان رو فرستاد دَرِ خونش،،، گردنبندش رو به سلمان داد،،، بچه هاش چیزی نداشتند بخورند، اما هرکسی در خونش آومده دست خالی بر نگشته،،، امشب بگو مادر،،، مادرانه یه چیزی تو کاسه ی گدایی ما بریز،،، اصلا رسم این خانواده اینه،،، در حین نداری بذل وبخششون بیشتره،،، آخه پسرش هم وقتی تو گودال بود، سر نداشت،،، ساربان آمد نزاشت دست خالی برگرده،،، آخ،،، دست پر برگشت،،، هم انگشت رابرد،،، و هم انگشتر رو،،، حسییییین،،،،، ⭕️کانال متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام-(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ السلام علیک یا ایتها الصدیقه الشهیده ، المغصوبه حقها ، و الممنوعه ارثها ، و المقتول ولدها و المکسوره ضلعها و المظلوم بعلها https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh رنگ پایــــــــیز ، به دیـــــوار بهـــــاری افتاد بر در خانه ی خورشـــــید شــــــراری افتاد فاطمه ظـرفیـــت کل ولایت را داشــــــــت وقت افـــتادن او ، ایـل و تبـــــــــاری افتاد تکیه بر در زدنش دردسرش شد به خدا او کـــــــنار در و در نیــز کنـــــــاری افتاد،،، “و ضرب الباب برجله فکسره،،، ” آنقدرضربه ی پاخوردبه در تا که شکست *شماها کنایه فهمید ، ببینم ازین مصرع چی می فهمید؟* https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh آنقدر ضربه ی پاخوردبه در تا که شکست آنقدر شـــاخه تکان خورد که باری افتاد،،، *یه وقت دیدن صدا زد “یا فضه خزینی قتل والله ما فی احشایی،،، ” از وقت افتادنش رو زمین ، تا فاصله به هوش آمدنش ، نمیدونم چقدر طول کشید؟!! اما به محض اینکه به هوش اومد پرسید علی رو کجا بردن،،،؟ اومد میان مسجد ، چی جوری اومد دیگه نپرس” تازه محسنش سقط شده بود، هنوز از پهلو و سینه ش خون جاری بود یا صاحب الزمان ببخش آقا ، ما هم نمیخوایم بدونیم مادرت چه جوری آمد ،آمد هر جوری بود آمد ، دید یه شمشیر برهنه ، بالاسر امامش گرفتن،،، دستان امامشو بستن ، پیراهن امام رو کشیده بودن بالا ، تا سر و گردن امیرالمومنین که خود بی بی فرمود : “استحقروا ابا الحسن بعد رسول الله” هی میگن علی بیعت کن ، آگه بیعت نکنی “نضرب عنقک” گردنت و میزنیم ، چه کرد؟ “فخَرَجَتْ فَاطِمَه وَاضِعَهً قَمِیصَ رَسُولِ اللَّهِ عَلَى رَأْسِهَا” پیراهن پیغمبر رو رو سرش گذاشت “آخِذَهً بِیَدَیِ ابْنَیْهَا” دست حسن و حسینش رو گرفت “فصرخت و هی تبکی و تصیح” هی می گفت تو گریه هاش “خلّوا عن ابن عمّی،،، خلّوا عن ابن عمّی،،، ” هر چه ناله زد دید خبری نمیشه ، دست به معجر برد* غیرت معجر او دست علی را وا کرد همه دیدند سقیفه به چه خاری افتاد،،، *سلمان میگه دیدم ستون های مسجد شروع کرد به لرزیدن ، امیرالمومنین فرمود سلمان بلافاصله خودتو برسون به فاطمه ، بگو فاطمه جان اگه نفرین کنی یه جنبنده دیگه رو زمین نمیمونه،،، تو دلت میخوای بگی کاش نفرین میکرد ، اما من میگن اگه نفرین میکرد ما کجا براش گریه میکردیم” ممنونتیم بی بی جان،،،  تا سلمان پیغام آورد یه جمله ای به سلمان فرمود ، فرمود : “یریدون قتل علیّ ما علیّ صبرٌ” سلمان اینا میخوان علی مو بکشن ، من تحملشو ندارم ،اجازه نداد سر سوزنی آسیب به امام زمانش برسه،من میخوام بگم فاطمه جان اینا اراده ی قتل علی رو کردن، بیست و پنج سالم نتونستن جسارتی کنند به این معنی، تو طاقت نیاوردی، دست به معجر بردی،،، آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله،،، وقتی از بلندی اومد کنار قتلگاه دید همه دارند نگاه میکنم ،فرمود عمرسعد “ایقتل ابوعبدالله و انتم تنظرون” کاش همه نگاه میکردن مثل مسجد النبی،اما یه وقت زینب دید،شمشیرها بالا میره دیگه برنمیگرده،نیزه دارها،نیزهاشونو بلند میکنن ، دیگه نیزه هاشونو برنمیگردنن ، یکی داره زیر تیغ و تیر و نیزه ها میگه آخ جیگرم،،، هر جوری بود از قتلگاه فاصله گرفت ، اما دل زینب اینجا باقی موند ، رفت ، چه رفتنی ، همه ی آرزوش این بود هر چه زودتر برگرده بلکه بتونه مثل مادرش امام زمانشو از زیر تیغ و شمشیر نجات بده اما، امان از اون ساعتی که برگشت ، تا روز یازدهم نتونست برگرده وقتی هم که اومد دیگه خیلی دیر شده بود، اخه “فَوَجَدْتُهُ مَکْبُوباً عَلَى وَجْهِهِ وَ هُوَ جُثَّهٌ بِلَا رَأْسٍ” دید یه بدن بی سر،،، مقطع الاعضا،،، اربا اربا تو گودال افتاده،،، حسین،،، بابی المستضعف الغریب یا اباعبدالله،،، ای مصـحف ورق ورق روح پیکرم آیا تویی برادر من نیســـــت باورم،،، *داداش* این غم کجا برم که زهجده عزیز خود یک پیرهن نشــــــانه برم نزد مادرم،،، حسین،،، جان،،، باالحسین یا الله،،، ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهدافمان سهیـم باشید. ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زبانحال حضرت زینب (س) درخرابه شام ‍ ‍ اولسون سلام دللار طوفان سالان قیزا اقلارقویوب خرابه ده اغلارقالان قیزا اولسون سلام غم یوخوسونان  دوران قیزا بابادئن ده عمه سینی اغلادان قیزا اولسون سلام خانه غمده اولن قیزا اولسون سلام قبراوینه اج گدن قیزا اولسون سلام قبراوینه اج گدن قیزا یاالله  یاالله حتما بوگونلرین روضه سی دی التماس دعا آی رقینین عزاسنه گلئننر ای بالاجابالایادئیملی دردی اولانار عمه سی زینب بویوررور گجه لرهامی یاتار بالاجابالالار یارالی  باشلارین قویاریره اوغلی اولن ننئه لر یاتار قارداشی اولن باجیلار اتاسی اولن بالالار اما خانم زینب مشغول نمازشب خانم بویور بیرگجئه مشغول نمازشبیدیم گئوردیم الله بالالاردان بیری یاتابیلمیر الله بیرساقاچونوربیرصولا چونیر نمازی قوتاردیم یواش یواش گلدیم بالارین یانینه الله  گوردوم رقیه بیرساقاچونوربیرصولاچونیر اخه بالا نیه یاتامیسان دردون نئدی حاجتون نئدی خانم بویرور بیراشاره الدی عمه بیرکمک اول ایلشئم بالام اوتدی  گوردم یواش یواش دئیر عمه اجازه ور بیر اورئمون سوزین دئم بالا عمون اولیئدی بالا اورگون سوزنه زینب ون قربان بالا دی گوروم دردون نئدی گوردم یواش یواش الین قویدی اورگینین باشینا یواش یواش دیرعمه بتر  آجیخمیشام عمه اجام نان یاتامورام عمه بابام گولوم استیر سلام اول قبراونه اج گدن قیزا اولسون سلام بابا سی  اولوب باش یولان قیزا سیلی دیب قرا گوزنه قان دولان قیزا اولسئون سلام قانلی  باشی باغرینا باسیب(2) زهرا اوپن دوداخلارنا بوسه وران قیزا زینب دیرگوردم الله اوظالم دیاندی قاپیدا الیدن بیرطشت طلا بیرالیئنده طبق دئدم ظالم دیان گئلمه قاباقا ای  نگهبان اوباشی گورسه بالام جان ورئجک بیلیرم جانین جانانینه قربان ادئجک امایارالی باشی قویدی یره خانم طبق اورتوگن  گئوردی   بیر لحظه باخدی حسین خوش گلئبسن ای قارداش  اخه رقیه  کربلادن هی سوروشوردن بابانئی خانم گل بابان گئلب خرابیه   فورن اویارالی باشی خانم  الدی قوجاقه یانمیشدی زبس شمع کیمی ناره فراغه نیلدی ائیلدی بیراوزن قویدی بابانین دوداقلاریئنا قوئدی سارالان لب لرینی قانلی دوداقه اوپدی دوداقن گتدی دله محنت دردی اوپدی اوپدی دیدی بابایورولموشام بابایوللاردادویولموشم انجمیشم بابا باخدی باخدی عمه سینه عمه من دیردیم  بابام کاش گلیدی دای  دیمزدیم کسیک باباش گلیئدی یاندم الله  اوجادنئن  یاحسین خانم اوزن قوئدی بابانین اوقانی دوداقلاریئنا بودل شبده  منی  یادائلدون سن یارالی بونه عالم دی باباسن یارالی من یارالی ای وای بابام ای وای بابادولانم باشومن کیم سنی بوحاله سالیب اویان ای باش ایندی بابا   دولانیم باشومن کیم سنی بوحاله سالیب بو  باش ایئندی بابا بس بدنون هارداقالیب سن هارا خولی هارا من هاراویرانه هارا کسدی باشین دیه گورم هانسی دل اهن یارالی   حسین قان اولان قلبیم ویران الئدی باش یاراسی یاندرارقلبم النئوندا اولان داش  یاراسی یارالی بابا  سن نئج گون کیمن سن باتون منده باتارام بابا کنج ویرانه ده قبریمده کفن سیز یاتارام اوجادئنن یاحسین ........ کئنج ویرانه ده منده بابا کفن سیز یاتارام  کئنج ویرانده منده کفن سیزیاترام مداحی استادطالبی ⭕️👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─