🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 این سئوال که از حاج قاسم پرسیدم ، حدود دو سه دقیقه به فکر فرو رفت و چیزی نگفت. اشک از گوشه چشمان سبز و شفافش سرازیر شد. گفتم حاجی چه شد که به گریه افتادی؟ گفت: خیلی از بچه های گردان ما شهید شدهاند ، دستهای که فرماندهی آن عهده من بود بیست و دو نفر بودیم ولی حالا فقط دو نفر مانده ایم بقیه همه شهید و مجروح شدهاند. در حالی که با چفیه اشک چشمانش را پاک میکرد گفت: تیپ امام حسین (ع) اصفهان خط شکن بود و تیپ امام سجاد (ع) فارس آن را پشتیبانی می کرد. تعدادی از رزمندگان اصفهانی از پل چم سری عبور کردند و تعدادی هم در حال عبور از پل بودند. ناگهان بوسیله دشمن پل منفجر شد و تعدادی از رزمندگان به درون رودخانه سقوط کردند و طعمه طغیان رودخانه شده و به شهادت رسیدند. غروب آفتاب بارندگی شروع شده بود ، اول آب کم بود و گروهی از رزمندگان اسلحه خود را بالای سرشان گرفتند و از عرض رودخانه عبور کردند، یک مرتبه آب از طرف مناطق غربی وارد شد سطح رودخانه بسیار بالا آمد و خروشان گروه دیگری را با خود برد. وضعیت خیلی دشوار شده بود، ارتباط بین نیروهای عمل کننده و نیروهای پشتیبانی به کلی قطع شد. گروه مهندسی سپاه و ارتش سریعاً دست عبور به کار شدند و یک پل شناور نظامی را روی رودخانه ایجاد کردند گردان ما با عبور از روی پل شناور خود را به نیروهای خط شکن رسانید. تعدادمان حدود سیصد نفر بود . ما که کردیم طغیان رودخانه پل شناور را هم شکست و با خود برد . بدون پشتیبانی در زیر آتش زیاد دشمن گرفتار شدیم به عقب که دیگر راه نداشتیم با اراده ی راسخ تصمیم به پیشروی گرفتیم ، قریب پنج کیلومتر پیشروی کردیم خاکریزها را یکی پس از دیگری به تصرف خود در آوردیم . عراقی ها پاتک اول زدند با مقاومت نیروهای ایرانی شکست خوردند پاتک دوم را آغاز کردند دوباره شکست خوردند . در این تکهای نیروهای خودی و پاتکهای دشمن تعداد زیادی از نیروهای ما زخمی و شهید شدند ، پاتک سوم را با آتش تهیه زیادی آغاز کردند . ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*