─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه_زمزمه
#شب_نهم_محرم
#شهادت_عباس_علیه_السلام
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
اگه دلت پر از غمه / دلـت گرفته از همـــه
اگه گــره به کارته / بـیا به اذن فاطـــمه
با یه دل شکسته ای/روکن به سمت علقمه
حرف بزن با کسی که / گره گـــشای عالَمه
بریم سراغ آقایی/ که میر بحـــر کَـــرَمه
پناه لشکر حسین /صــــاحب مَشک و عَلَمه
باب الحوائجی که شد/پشت و پناه عالمین
قوت قلب زینب و / میـر و علمدار حسین
تا اینکه راه آب رو/بستن رولشکر حسین
سخت شد آوردن آب / برا برادر حسین
روز دهم آبی نـــبود / توی تموم خیمه ها
واعطشا واعطشا / افتـاد میوون بچه ها
مشک و رودوش خودگذاشت/ساقی طفلان
حسین
اومد به محضر داداش/بگیره فرمان حسین
راهی دریا شده بود / میر وعـــلمدار جــوان
حسین وزینب،روی تَلّ/ایستاده بودن نگران
تا اینکه عباس رسید / نشسـت بر لب فرات
دست به زیر آب برد / شـروع شد تب فرات
مشکشو پرکرد وسپس/دستشو زیر آب برد
دستشـو پر کرد ولی /قطره ای ازآب نخورد
یادش اومـــد تشنــگی و/گـریه کودک رباب
آب کف دستشو ریخت/باخجالت به روی آب
نهیب زد به آب که / وقتی که تشنه ان همه
میخـوای که آبـروی من/ بـره به نـزد فاطمه
شـــــیر وفا شـــــیر ادب /گرفته از اُمّ بنین
تا که بشـــــه فداییِ /حسین زهرا، شَه دین
دور شد ازآب فــرات /تا بره سمت خیمه ها
یه وقتی ازپشت کمین/اومد هجوم نیزه ها
به تنهایی افتاده بود /میوون چــند صد نفر
بین اونا کسی نــبود /حریف این قرص قمر
دیدن تووجنگ تن به تن/حریف عباس نمیشن
کمین گرفــتن بتونن /دســتاشو ازتن بگیرن
باضــرب شمشیر عدو /دســت یَلِ شیر خدا
جــدا شــد ازپیکر او / افتاد رو دشت نینوا
مشک و به دندونش گرفت/ زیربغل زدعلمو
اما نذاشــــتن که بره / ســــقای اهل حرمو
تا تیرهای بـی امان /به مشک عباس رسید
آب زمـین ریخـت وشد /امـید سقا نا امید
حال دیگه نه مشکی و/نه دستی مونده به بدن
آب وبه خیـمه بــبره /تا همه سیراب بشن
دیگه علمدار حســین /تـنها و بی پــناه بود
دور وبرش یه لشکر از/گرگای رو سیاه بود
می بارید ازدور وبرش/بارون تیر و نیزه ها
می زدن از هـــر جهــتی /برتـــن او تیر جفا
امان از اون لحظه ای که /حـــرمله زانو زد
زمین
سـه شعبه شد رها و خورد/ به چشــم ماه
بی قرین
هرچی تکون داد سرشو /تیر ولی جــدانشد
بدون دست،حریف اون/ضربه ی بی هوانشد
توو اوج غربتـش زدن /عمــود آهنین به سر
به یاد غــربت حســین /کشید آه پـر شــــرر
باصورت افتاد رو زمیــــن /ماه مـنیر علقمه
رسیده بود بالا سرش/ پهلو شکسـته فاطمه
زدشت پاک علـــقمه /عــطـر گل یاس رسید
مادر قد خمیـــــده ای /به داد عبــاس رسید
گفت به ســقا، پســـــرم /منتــظره برادرت
صــــدا بـزن تا برســــه /برادرت بالا سرت
پیچید صدای یا اَخا/به گوش زینب وحسین
رسوند به نهر علقمه /خودش رو شاه عالمین
پیکر عباسشـــو دید /گـم شــده زیر نیزه ها
دو دســــتای برادرش /شـده ز پیکرش جدا
یکی یکی روی زمــین /دستای عباسشو دید
اون دستای بریده رو/به روی صورتش کشید
بوسه میزد به دستایی /که می گرفتن علمو
چطـــور به خیــــمه ببره /این آقای با کَرَمو
ســـر برادر و گذاشــت /غریبونه رو زانوها
صدای غربت حسین/پیچید توو دشت کربلا
چشماتو وا کن اومــدم /بالا سرت ،پناه من
ای تکیه گاه بچــــه هام /دلخوشی سپاه من
هنوز دارم می ســـوزم از/ داغ علــی اکبرم
برادرم ،با رفتنــت /شکـــسته شد این کمرم
پاشـــو نذار خنــــده کنن /به غربت برادرت
الهی من فـــدای این / زخــمای روی پیکرت
پاشودیگه آب نمیخوان/همه میگن عموبیاد
دیگه صدای ناله ی / اصــــغرم هم در نمیاد
چاره کار من تویی /نمــونده چاره ای برام
الهی طاقــــتم بده /رفــــتن همه برادرام
با هر اذیتی که بود/یه حرفی رو زدبه حسین
برای اولین دفــــعه / باحیا رو زد به حسین
تو رو به جان مادرت / منو نبــر سمت حرم
که خیلی شرمنده ام از/ لبای خشک اصغرم
شعر:رقیه سعیدی (کیمیا)
𝐉𝐨𝐢𝐧:
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌
«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲
گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─