هر دم به وفا یاد تو دارم به بَر خویش
شب تا به سحر ، تا که زند باز سپیده
هر صبح به ره دیده که شاید تو بیائی
مرهم بشوی بر دل این زجر کشیده
از شوق، نگارا ؛ سر هر کوچه نشستم
چون واله ی دل مرده ی دشنام شنیده
از دوریت ای جان ، شدم از خلق فراری
چون بره ی بیچاره ی از گرگ رمیده
شاید که مرا دیده و نشناخته باشی
آری من آفت زده ی رنگ پریده
حق دارم اگر رنگ به رخسار ندارم
بیمار شده عاشق معشوق ندیده
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#اصغر_مومنی
@hadithashk