✅از
#فکه به
#سامرا تا
#حلب
🔰قسمت 1⃣
🌸شب
#عملیات بود. قرار بود از دو محور شروع کنیم. شب غریبی بود. به چشم های بچه های لشکر نگاه که می کردی دلت پر می کشید. بوی گلاب همه جا را پر کرده بود. با خودم می گفتم: خدایا نکنه شرمنده این بچه ها بشم، ذکر
#یا_صاحب_الزمان می گفتم.
🌺دل کنده از دنیا بودم.
#غسل شهادتم را انجام داده بودم. برای هشتمین بار. رفتم روی یک بلندی دورتر از بچه ها رو کردم به
#امام_رضا علیه السلام و گفتم:
💠"السلام علیک یا غریب الغربا یا معین الضعفا..."
🌼گریه ام گرفت گفتم : «آقا بخدا خسته شدم. دلم خیلی گرفته آقای من . این هشتمین باره آقا ،یا
#امام_رضا . آقا این بار من رو هم بفرست برم.
🌸می خواستم بگم شما برگه
#شهادت من رو امضا کنید اما اگر میشه بگید آقا
#امام_زمان امضا کنه که توی جمع
#شهدا سری توی سرا پیدا کنم، شما که واسطه من بشید آقا نه نمیگن.
🍃ادامه دارد ...
.