#کتابدا🪴
#قسمتدویستهشتاددوم 🪴
🌿﷽🌿
از دالان حیاط بیرون آمدم نبش خیابان انقلاب و فخر رازی درخت
بیمار بزرگی بود گلوله ها نقاشی را زخمی کرده، شاخه بزرگی از
آن شکسته بود. برگها و میوه های زرد رنگ و لوبیا مانندش خزان
زده، پخش زمین شده بودند. وقتی نگاهم به خونی که روی زمین
ریخته شده و رویش خاک پاشیده بودند، افتاد، حالم بد شد. حس
بدی نسبت به آن نقطه پیدا کردم
برگشتم توی مسجد، برایم عجیب بود؛ چرا و چطور یک آدم ممکن
است در شرایطی که هر لحظه احتمال کشته شدنش هست، دست به
این کار بزند؟! با این حال اصلا از تیرباران و اعدام خوشم نمی
آمد.
کمی که حالت عصبی ام بعد از آن موج گرفتگی و شنیدن خبر
اعدام فروکش کرد، رفتم سراغ ابراهیمی و وضعیت خطوطی را
که دیده بودم، برایش توضیح دادم. گفت: باز داری به من میگی؟
گفتم: خب چی کار کنم؟ به کی بگم؟
گفت: خواهر من، باید به فرمانده ها و مسئولان بگی. وضعیت رو
اونا باید بدونن. اونان که می تونن دستور صادر کنن و شرایط رو
تغییر بدن. من چه کارهام؟ چرا همه اش میای به من میگی؟ من
خیر سرم فقط جواب تلفن ها رو باید بدم و یک سری هماهنگی
های مسجد رو انجام بدم
گفتم: فرمانده ها رو من از کجا میتونم پیدا کنم به من بگو، من
میرم سراغ اونها
بعد از آن باز هم چندین بار دیگر به ابراهیمی گفتم؛ می خواهم به
اتاق جنگ بروم. باید با فرمانده ها صحبت کنم. میگفت: نمی شود
من می گفتم: کار نشد نداره
باز مثل روزهای اول ابراهیمی را مستأصل کرده بودم. بیچاره از
دست من آسایش نداشت. بلاخره یکبار که توی حیاط مسجد بودم،
ابراهیمی صدایم کرد و گفت: بیا می خواستی فرمانده ها رو ببینی،
اینا بعداز ظهر می خوان برن اتاق جنگ، بیا باهاشون برو
هول پرسیدم: کیها می خوان برند؟با دست تعدادی جوان را نشان داد و گفت: اونایی که کار ماشین
ایستادند. بعد خطاب به یک نفرشان گفت: خواهر حسینی که گفتم،
این خانومه
رفتم جلو. بین هفت، هشت جوان فقط یک نفرشان که به نظر
مسئول بود، اورکت سپاه تنش بود و بقیه لباس های معمولی پوشیده
بودند. فرد به ظاهر مسئول ازم پرسید: برای چی میخوای بری
اتاق جنگ؟
گفتم: برای این اوضاعی که داریم گفت: فکر می کنی ما تا حالا
این وضعیت رو بهشون نگفتیم؟! سا اتاق جنگ خبر نداره؟
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef