#داستانک #امنیت
🤔یه چیزی رو جا گذاشتی!
😳- وا چیو؟
👌باعجله به آیینه نگاه کردم ، نه کامل بودم.
🤨- درست حرف بزن ببینم چی میگی خواهر بزرگه؟
😉لبخندی زد و گفت آرامشتو جا گذاشتی خواهر کوچیکه!!!!
😩-وااااای بدم میاد این طوری صحبت میکنی برو سر اصل مطلب .
⁉️-باشه یه سوال اگه بدونی که بیرون پر از دزد و قاتل و آدم ربائه و تو مجبور باشی بری بیرون چی کار میکنی؟؟؟
😒زیر چشمی نگاهش کردمو گفتم : خب معلومه . وسایل دفاعی برمیداشتم و با خودم می بردم تا ضامن امنیتم باشه.
☺️به لبخندش نگاه کردم. با لحن قشنگی ادامه داد:پس برو امنیتت رو بردار.
❌با چشمانی گرد شده نگاهش کردم تعجبم رو که دید- گفت:هیچوقت سلاح دفاعیت رو جا نذار .
🧕🏻حالا دو زاریم جا افتاد ..راست میگفت..مو هامو انداختم توی رو سریم و به سمت چادرم رفتم.
✍️نویسنده:ر.علیزاده (از همراهان عزیزمون☺️دستشون درد نکنه)
.
#عفاف #حیا #حجاب
#داستان
#تولیدی
🌸
@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓