♨️ درجه‌ی حرارت معلمی ✍️ سیدجواد محمدزاده این روزها و ماه‌های گذشته، بازار جذب معلم داغ داغ است و هر عطاری با دیدن دختر و پسر جویای کار؛ چندین خطبه غرّا و شوق انگیز می خواند و توصیه می کند که بروید معلم شوید و اندر احوالات تعطیلات شب عید و تابستان و آب و هوای آن دم گوش آن جوانک بیکار مثنوی می خوانند. معلمی از برترین شغل‌ها و در ردیف شغل انبیای الهی است که افتخاری بالاتر از این نیست. ولی تنها نداشتن شغل می تواند ما را رهنمون به این مقام کند؟! لوازم معلمی 1-عشق و علاقه یک کارگر برای کندن یک چاه یا راننده کامیون برای راندن ماشین نیاز به علاقه دارد. نویسنده، پزشک و پرستار تا وکیل و مخترع و تولید کننده بدون علاقه نمی تواند قدم از قدم بردارد. معلم از علاقه بیشتر به عشق نیازمند است و تنها دست و پای نیست که حرکت می کند! جان و قلب او نیز باید بجوشد از چشمه زمزم، بسوزدهمانند شمع برای شاگردان خود که بیش از علاقه به عشق نیازمند است. 2- تفکر و اندیشه معلم یک بیل و کلنگ برنمی دارد که زمینی را شخم بزند تا کشاورز گندم یا جو یا کلزا در آن بکارد! مغز و اندیشه انسان در کلاس روی میز است تا حضرت معلم به هر شکلی که دوست دارد آن را بچرخاند، باز کند و در درون آن خزعبلیات بریزد یا علوم الهی یا شبهات منظومه های کفر یا نا امیدی ها یا کرور کرور ابن سیناها و خوارزمی ها و ملاصدراها بپاشادو اندیشه شاگرد را به عرش برساند. 3-سوز و گداز معلم در کوره دلسوزی باید بسوزد، جزقاله شود، تکه تکه شود، آب شود، نیست گردد، محو شود، تا مدال معلمی بر گردن او بیاویزند. نمی‌دانم در مصاحبه‌ها چرا از قانون نیوتن و معادله چند مجهولی و ترکیبات هیدورژن و اکسیژن می‌پرسند؛ ولی درجه حرارت سوز معلم را اندازه نمی‌گیرند! 4-شاگردپروری نشستن و سخن گفتن و مطلب پشت مطلب، داده‌های مختلف، معلومات نامتناهی و شاگرد را یک هارد و فلش و رباط دیدن از معلمی به دور است. با شاگرد باید زندگی کرد و راه رفت و غذا خورد و خندید و گریه کرد و آن را پروراند. @HOWZAVIAN