از این که می‌شینم ناهار می‌خورم درحالی که صدای اخبار ساعت ۲ به گوشم می‌خوره متنفرم. از این که می‌شینم ناهار می‌خورم و توی اخبار می‌گه آمار شهدای غزه از ۲۵هزارنفر گذشت متنفرم. از این که می‌شینم ناهار می‌خورم و جرات ندارم سرمو برگردونم و تصویر اخبار غزه رو ببینم از ترس این که قسی القلب بشم متنفرم. از این که موقع ناهار خوردن من، موقع خوابیدن من، موقع درس خوندن من، موقع خرید کردن من، موقع امتحان دادن من، یه عده شهید و زخمی می‌شن و زیر آوار می‌مونن متنفرم. از این که اون یه عده غیرنظامی هستن و بیشترشون بچه‌های کوچیکن خیلی متنفرم. از این که موقع ناهار خوردن خبر شهید شدنشون رو می‌شنوم و فقط آه می‌کشم و نچ‌نچ می‌کنم و نهایتا می‌گم «واااای» متنفرم. از این که آمار ۲۵هزار شهید رو می‌شنوم و غذا از گلوم پایین می‌ره متنفرم. از این که هیچ کاری جز نچ‌نچ کردن و «وااای» گفتن از دستم برنمیاد متنفرم. از این که دیگه نسبت به شنیدن آمار شهدای غزه بی‌حس شدم متنفرم. از این که دارم انسانیتم رو از دست میدم متنفرم. از این که راهی برای کمک به مردم غزه ندارم متنفرم. از خودِ بی‌عرضه‌م که نمی‌تونه بره یه کاری کنه ولی اسم خودشو گذاشته فعال فرهنگی متنفرم. از خودِ بی‌خیالی که فقط برای امتحاناش غصه می‌خوره و دغدغه‌ش تموم شدن روان‌نویسشه متنفرم. از خودِ خودخواهی که برای چیزای بی‌ارزش غصه می‌خوره متنفرم. از حکام عرب که می‌تونن یه غلطی بکنن و نمی‌کنن متنفرم. از سازمان ملل که دیگه حتی ابراز نگرانی هم نمی‌کنه متنفرم. از شورای امنیت که مایه ناامنیه متنفرم. از امریکا که کنار اسرائیل وایساده متنفرم. از اسرائیل بخاطر ساختن چنین دنیای زشتی متنفرم. از اسرائیل متنفرم... متنفرم... متنفرم... http://eitaa.com/istadegi