فكر توام تنها در اين دارالاماره اي كاش ميشد نامه بنويسم دوباره اي كاش ميشد نامه بنويسم كه برگرد كوفه ندارد آسمانش يك ستاره طرز مسلماني در اينجا فرق دارد در كشتن مهمان خود كرد استخاره دست خليفه تا كه دادم نامه ها را چون دومي او نامه ها را كرد پاره ديروز در كوفه خودم ديدم كه مردي بر دخترش ميداد قول گوشواره ديدم كه مي سازد كسي تير سه شعبه ناگاه افتادم به ياد شيرخواره سربسته ميگويم نياور خواهرت را اين روضه را بگذار باشد با اشاره قبل از تو دندان مرا اين ها شكستند جز اقتدا عاشق ندارد راه چاره...