حیات آب بقا جز غم تو نیست، حسین نمیرد آن‌که دلش با غم تو زیست، حسین صفای عمر ابد یافت هر که در غم تو به قدر یک مژه بر هم زدن گریست، حسین به روز حشر که محشر کند شفاعت تو کسی که سایه‌نشین تو نیست، کیست؟ حسین جهنم است بهشتی که خالی از تو بُوَد بهشت بی گل رویت بهشت نیست، حسین تویی که آیت حُرّیت از رخت پیداست خوشا کسی که چو حر بر تو بنگریست، حسین گدای راه تو هر کس که گشت آقا شد که گرد خاک رهت تاج سروری‌ست، حسین نشسته بر سر راه تو «رستگار» مدام به دستگیری او لحظه‌ای بایست، حسین