زهرا همیشه عشق در جریان حیدر بود زهرا همیشه خون در شریان حیدر بود زهرا ستون خانه‌ی ایمان حیدر بود ایمان نه تنها بلکه زهرا جان حیدر بود زهرا اگر حوراست حورای علی بود و زهرا اگر انسیه بود انسان حیدر بود زهرا تنور خانه اش گرم از ولایت بود در سفره‌ی زهرا همیشه نان حیدر بود هر جا تبسم کرد علی زهرا دلیلش شد شیرینی خرمای نخلستان حیدر بود زهرا دعا کرد و علی هم فتح خیبر کرد آرامش قبل از دم طوفان حیدر بود از سوره‌ی زهرا سه آیه جلوه کرد اما زهرا تمام جلوه‌ی قرآن حیدر بود زهرا برای ماندن نام علی جان داد آن زخمهای پشت در درمان حیدر بود زهرا که باشد از علی درد و بلا دور است زهرا همه عمرش بلاگردان حیدر بود وقتی دم در رفت یعنی فاطمه اول اذن ورود خلق بر ایوان حیدر بود زهرا مواساتش میان دود و آتش شد پهلو شکست اما یل میدان حیدر بود زهرا اگر صد سال پشت در لگد میخورد از پا نمی افتاد چون در خانه حیدر بود باری اگر افتاد ارزش داشت که افتاد مردی که پایش کشته شد دردانه ، «حیدر» بود با چل غلاف از دور و بر هی میزدند او را دستش ولی پیوسته در دامان حیدر بود در بین دست و پای دشمن دست و پا میزد دلدار حیدر بین بدخواهان حیدر بود . . ‌‌‍‍زهرا حسینی داشت او هم زیر پا افتاد اما به فکر دختر گریان حیدر بود زینب کنار خیمه حیران برادر بود انگار زهرا پشت در حیران حیدر بود خلخال از پای یهودی هم نباید کند چشم حرامی ها پی طفلان حیدر بود