#حضرت_علی_اکبر_ولادت
ما گرفتار آفريده شديم
عاشق ِيار آفريده شديم
به اميدى که ذبح مان بکنند
نذر دلدار آفريده شديم
نسل در نسل عاشقت هستيم
آبرو دار آفريده شديم
خوب شد چون تو دست ميگيرى
ما گنهکار آفريده شديم
چون که آخر تو ميخرى ما را
سرِ بازار افريده شديم
لذتى دارد اين اسير شدن
پاىِ اين خانواده پير شدن
روزگاريست در تمنائيم
مثل قطره ميان دريايیم
پسرِ ارشد امام حسين
ما همه نوکره تو آقايیم
هر کجا بوى زلف تو آيد
سر گرفته به دست مى آییم
کاش مادر بزرگ تو می بود
همه امشب به ياد زهرایيم
بى جهت نيست عاشقت شده ايم
بى جهت نيست مست و شيدايیم
در ميان عروس هاى على
ما گرفتار ام ليلايیم
ريشه دارد کسى که نوکر توست
مادر ما کنيز مادر توست
خوش بحالِ دلی که ساغر شد
گریه ها کرد تا مطهر شد
هرکسی دید ابروانِ تو
زائر صورت ِ پیمبر شد
راه می رفتی و به دنبالت
دلِ سادات تنگ ِ مادر شد
همه گفتند پنج تن یک جا
رویِ دستِ حسین اکبر شد
دست پرورده امام حسن
چه کسی نا امید از این در شد
نمکِ سفره علی خوردی
طرز جنگیدنت چو حیدر شد
با تو شش گوشه شد ضریح حسین
چون مقامِ تو فوقِ باور شد
ما همیشه حرم که آمده ایم
قبل از ارباب بر تو رو زده ایم
از پسرها جگر درست شده
از جگرها پسر درست شده
چقَدَر باغبان خميده تا
پيش چشمش ثمر درست شده
وقت نقاشىِ سرِ زلفت
شاهکار هنر درست شده
قد کشيدى و زير ساية تو
بهر عمه سپر درست شده
وقت جان دادنِ جوان انگار
دردها در کمر درست شده
با تماشاى دست و پا زدنت
قتلگاه پدر درست شده
بهر يک پيرِ مرد ِخورده زمين
چقدر درد سر درست شده
از على ِ حسين بر دستش
صد و ده تا پسر درست شده
زود عباس با عبا آمد
کار دست قمر درست شده
عمه مضطر شده زجا بر خيز
حرف معجر شده ز جا برخيز
خواستم تا بغل کنم بدنت
ريخت از روی دست من بدنت
يوسفم گير گرگ افتادى
پنجه پنجه شدست پيرهنت
جگرم ريخته بهم چه کنم
با تماشاى دست و پا زدنت
چه کنم تا کمى نفس بکشى
چه کنم وا شود کمی دهنت
از لبت خون لخته مى پاشَد
مثل جان دادن عمو حسنت
مثل کوچه تو گير افتادى
همه با هر چه بود ميزدنت
پشت در يک عبا روى مادر
کربلا اين عبا شده کفنت
قد خميده يکى يکى ازخاک
در عبا جمع ميکنم بدنت
#قاسم_نعمتی