کنار من ، صدف دیده پر گهر نکنید به پیش چشم یتیمان ، پدر پدر نکنید توان دیدن اشک یتیم در من نیست نثار خرمن جان علی ، شرر نکنید اگر چه قاتل من کرده سخت بی ‌مهری به چشم خشم ، به مهمان من نظر نکنید اگر چه بال و پرکودکان کوفه شکست شما چو مرغ ، سر خود به زیر پر نکنید از آن خرابه که شب ‌ها گذرگه من بود بدون سفره ی خرما و نان گذر نکنید به پیرمرد جذامی سلام من ببرید ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید