💥درجه بندی حساسیت ها و واکنش ها ✍استاد شهید : 🔹گاهی مردم به علل خاص اجتماعی درباره بعضی مسائل بسیار اصولی دین حساسیت خود را از دست می‌دهند، گویی شعورشان نسبت به آن اصول خفته است، به چشم خود می‌بینند که آن اصول پایمال می‌شود ولی ککشان به اصطلاح نمی‌گزد؛ ولی درباره بعضی مسائل که از نظر خود دین جزء اصول نیست، جزء فروع است، یا احیاناً جزء فروع هم نیست، جزء شعائر است، یا خیر جزء اصول است ولی بالاخره اصلی است در عرض اصل‌های دیگر، آنچنان حساسیت نشان می‌دهند که حتی توهّم خدشه‌ای بر آن یا شایعه دروغ خدشه بر آن، آنها را به جوش می‌آورد. 🔸گاهی هم حساسیت‌های کاذب در جامعه به وجود می‌آورند یعنی مردم درباره اموری حساسیت نشان می‌دهند که دلیلی ندارد. یکی از آقایان نقل می‌کردند که در یکی از شهرستان‌ها مردی از کسبه که خیلی مقدس بود، خدا به او فرزندی نداده بود جز یک پسر، آن پسر برایش خیلی عزیز بود، طبعاً لوس و ننر و حاکم بر پدر و مادر بار آمده بود. این پسر کم کم جوانی برومند شد. جوانی، فراغت، پولداری، لوسی و ننری دست به دست هم داده بود و او را جوانی هرزه بار آورده بود. پدر بیچاره خیلی ناراحت بود و بچه به سخنانش گوش نمی‌داد، و از طرفی چون یگانه فرزند پدر بود پدر حاضر نمی‌شد طردش کند، می‌سوخت و می‌ساخت. کار هرزگی فرزند به جایی رسید که کم کم در خانه پدر که هیچ وقت جز مجالس مذهبی مجلسی تشکیل نمی‌شد بساط مشروب پهن می‌کرد. تدریجاً زنان هر جایی را می‌آورد. پدر بیچاره دندان به جگر می‌گذاشت و چیزی نمی‌گفت. 🔹در آن اوقات، تازه «گوجه فرنگی» به ایران آمده بود. عده‌ای علیه این گوجه ملعون فرنگی! تبلیغ می‌کردند به عنوان اینکه فرنگی است و از فرنگ آمده حرام است، و مردم هم نمی‌خوردند و تدریجاً مردم آن شهر حساسیت شدیدی درباره گوجه فرنگی پیدا کرده بودند و از هر حرامی در نظرشان حرام‌تر بود. در آن شهر به این گوجه «ارمنی بادمجان» می‌گفتند. این لقب از لقب «گوجه فرنگی» حادتر و تندتر بود، زیرا کلمه «گوجه فرنگی» فقط وطن این گوجه را مشخص می‌کرد؛ ولی کلمه «ارمنی بادمجان» مذهب و دین آن را معین کرد! قهراً در آن شهر تعصب و حساسیت مردم علیه این تازه وارد بیشتر بود. 🔸روزی به آن حاجی که پسرش هرزه و لاابالی شده بود و خودش خون می‌خورد و خاموش بود، اهل خانه خبر دادند که امروز آقا پسر کار تازه‌ای کرده است، یک دستمال «ارمنی بادمجان» با خود به خانه آورده است. 🔹پدر وقتی که این خبر را شنید دیگر تاب و توان را از دست داد، آمد پسر را صدا زد و گفت: پسر! شراب خوردی صبر کردم، دنبال فحشاء رفتی صبر کردم، قمار کردی صبر کردم، خانه‌ام را مرکز شراب و فحشاء کردی صبر کردم، حالا کار را به جایی رسانده‌ای که «ارمنی بادمجان» به خانه من آورده‌ای، این دیگر برای من قابل تحمل نیست، دیگر من از تو پسر گذشتم، باید از خانه من به هر گوری که می‌خواهی بروی. 🔸این نمونه‌ای بود از حساسیت‌هایی که در مورد هیچ و پوچ و یا در مورد امور جزئی پیدا می‌شود؛ صد برابر حساسیتی است که در مورد امور اساسی پیدا می‌شود؛ کار حساسیت به جایی می‌رسد که تحمل «ارمنی بادمجان» از تحمل شراب و قمار و فحشا دشوارتر می‌گردد! 🔹اما نمونه حساسیت‌های کاذب در مورد مسائل اصلی. حتماً تعجب می‌کنید که چگونه ممکن است در مورد مسائل اصولی، حساسیت‌های کاذب به وجود آید. تعجب ندارد؛ دلیل کاذب بودنش این است که اصول دیگر در همان درجه یا بالاتر پایمال می‌شود و هیچ حساسیتی نیست، پس معلوم می‌شود آنجا هم که حساسیت هست کاذب است. 📚 استاد مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص155 ✍پ.ن: اینکه برای بسیاری از حوزویان مساله بدحجابی بسیار مهمه ولی تبعیض و ظلم ها آنقدر مهم نیست یعنی خیلی دوریم از حقیقت و اولویت شناس نیستیم امام خمینی(ره): "آن چیزی که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند... حمایت از محرومین و پابرهنه هاست. ما باید تحت هر شرایطی خود را عهده دار این مسئولیت بزرگ بدانیم..." ♦️ کشکول ناب حوزوی👇 🔵 @kashkolenab