🍒🍃🍒🍃🍒🍃
#رمانغریبآشنا
#94
_قیدشو نزن بهار .. من نمیذارم..
من کنارتم هرچی یادبگیرم میام به توهم یاد میدم
تاوقتی که شرایط درست میشه میتونی غیر حضوری درس بخونی!
به صورت مهربونش زل زدم و ناخواسته قطره اشکم گونه ام رو نوازش کرد...
دلم واسش تنگ میشد.. کاش مجبور نبودم ازش دل بکنم...
شبنم توی این خواهرم شده بود.. یه خواهر واقعی..
_این همه خوبی ومهربونی چطوری توی دلت جاشده؟
_عع! چرا گریه میکنی خب؟ خیلی لوسی!
دستمو دور گردنش انداختم و سرشو روی سینه ام گذاشتم وگفتم:
_میدونی خیلی واسم عزیزی مگه نه؟
باخودشیگفتی سری به نشونه ی تایید تکون داد وگفت:
_اوهم.. میدونم!
_صدای قلبمو میشنوی؟
_چرا اینقدر تند میزنه؟
#کپیممنوعحرام
@khaleghezi
🍒
🍒🌻
🍒🌻🍒
🍒🌻🍒🌻
🍒🌻🍒🌻🍒
🍒🌻🍒🌻🍒🌻
🍒🌻🍒🌻🍒🌻🍒