«من مشكلي ندارم» نورالدين به اتفاق تعدادي از دوستانش در جهاد سازندگي كار مي‌كردند، آنها در روستاي بابارشاني مشغول پل سازي بودند، يك روز به ديدن آنها رفتم، ديدم مشغول كار هستند. پيش نورالدين رفتم پس از احوال پرسي، متوجه شدم دستش زخمي شده است، علتش را پرسيدم، گفت: دستة كلنگ نامناسب است. گفتم: خوب يك كلنگ مناسبي بردار! گفت: پدرجان! اينجا امكانات كم است اگر من کلنگ را عوض کنم، یکی دیگر از دوستانم باید از آن استفاده کند،و چه فرقی می کند این بار دست او زخمی می شود،بنابراین من با این کلنگ مشکلی ندارم و به کارم ادامه می دهم 🆔 @khoddam_almahdy313