#و_اما_بعد... ۴
روایتِ چهرهها
• آینه را بردار، صورتت را ببین! پشت این خطوط چهره، یک آدمِ خوشحال یا ناراحت، امیدوار یا ناامید و افسرده، باطراوت و پرانرژی یا خسته میبینی، نه؟! راست گفته کسی که گفته: رنگِ رخساره خبر میدهد از سرّ درون. چهره آدمها انگار تابلویی باشد که ورای همه نقشها و رنگهاش میشود حکایتها خواند و نوشت. میشود غمها و شادیها، اضطرابها و اطمینانها، امیدها و ناامیدیها، حتّی پاکیها و ناپاکیها، نورها و تاریکیها را از پس خطوط به ظاهر مبهمِ چهرهها فهمید.
• توی آستانه زندگی جاودانه ما، توی آستانه آن انتقال عظیم، توی آن روز بزرگ، چهرهها به روایتِ آیهها ماجراهایی دارند برای خودشان. انگار آن روز بیشتر از هر وقتِ دیگری میشود حال و هوای آدمها از روی چهرههاشان خواند. روزی که چهرهها، نشانهاند؛ پر از تضاد و و تقابل و تباین.
• آن روز بعضی از چهرهها سیاهاند و بعضی چهرهها سفید. تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ. (آل عمران، ١٠۶) بعضی چهرهها شاد و خرماند، تر و تازهاند. بعضی چهرهها عبوس و گرفته و درهم کشیده ، وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ… وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ (قیامت، ۲۲و ۲۴) بعضی چهرهها روشن و گشادهاند، خندان و مسرور؛ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ ضَاحِکَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ (عبس، ۳۸و۳۹) بعضی چهرهها اما انگار رویشان غبار نشسته، انگار تاریکی فراگرفتدشان وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَة.ٌ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ (عبس، ۴۰و۴۱) بعضی چهرهها ذلتبارند، خسته و رنجورند؛ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ. عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ (غاشیه، ۲و۳) بعضی چهرهها امّا باطراوتاند و حاکی از نعمت؛ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ. (غاشیه، ۸)
• آینه را بردار و صورتت را ببین. هزاری هم که خسته و رنجور و ناراحت و نامید باشد، عمقش به خستگیها و ناامیدیها و رنجهای آن روز نمیرسد. هزاری هم که گشاده و خوشحال و شادان و باطراوات باشد، عمقش به خوشحالیها و شادیها و طراوتهای آن روز نمیرسد. چهرهات را که نگاه میکنی، زیرِلب، آرام دعا کن؛ خدایا، توی آن روزی که بعضی از چهرهها سیاه و عبوس و درهمکشیده و غبارگرفته و تاریک است، چهره من را سفید و گشاده و باطراوت و خندان و روشن کن!
اللهمّ بیّض وَجهی یومَ تسودّ فیه الوجوه و لا تسوّد وَجهی یَوم تَبیضّ فیه الوُجوه. قسمتی از دعای هنگام وضو.
#سمت_نور
- مریم روستا
@maae_maein