💢 ترازو 🔰 زنی در روستا زندگی می‌کرد و از دوغ کره می‌گرفت و آن را به شکل دایره‌های بزرگ یک کیلویی در می‌آورد و هر هفته شوهرش کره‌ها را به یکی از بقالی‌های شهر می‌فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را می‌خرید. 🔹روزی مرد بقال به اندازه کره‌ها شک کرد و با خود گفت: نکنه این مرد سر منو کلاه میزاره. کره را روی ترازو گذاشت و با تعجب دید وزن هر کره۹۰۰ گرم است. او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد گفت: دیگه از تو کره نمی‌خرم، تو گفتی یک کیلویی هستن ولی ۹۰۰ گرمِ. 🔸مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما وزنه ترازو نداریم، یک کیلو شکر از شما خریدم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار می‌دادم. 🔹مرد بقال با خودش گفت: دنیا انعکاس رفتار خودمونه. 📎 📎 📎 📎 🌸مولایمان را تنها نگذاریم 🌷العجل‌مولای‌غریبم 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 🪴 https://eitaa.com/madi113m