#امام_حسن_شهادت
می شَوَم دلتَنگ، مانندِ هَوای کوچه ها
هر زمان یادی کُنم، از ماجَرای کوچه ها
کودکی بودم که با غُربت دلم پِیوند خورد
تا شُدم با مادرِ خود آشِنای کوچه ها
سال ها هم بُگذَرَد، در گوشِ من پیچیده اَست
نَعره های زِشتِ مَردِ بی حَیای کوچه ها
بیشتر اَز سیلیِ او بر دِلم آتَش زَنَد
بی تَفاوُت بودَنِ هَمسایه های کوچه ها
قَدِّ من کوتاه بود و دیدَم آنجا شُد بُلند
دَستِ ثانی، آهِ مادَر، وای وایِ کوچه ها
مادرم میگُفت: هَرگِز اِی حَسَن چیزی مَگو
با عَلیِ غِیرَتی، از ناسِزایِ کوچه ها
آسِمان را مِه گرفت و میکِشیدَم در غُروب
مادَرَم را سوی خانه، پا به پای کوچه ها
#رضا_رسول_زاده