با تیر بهتر است که دفنت کنم علی بیرون اگر کشم سرت از تن جدا شود باور نمی‌کنم که برای دو قطره آب تیری نصیب حنجر تو بی هوا شود آخر چگونه خاک بریزم به روی تو چشمی که گاه بسته شود گاه وا شود پشت حرم به خاک سپارم تن تو را تا پیکر تو دور ز هر ابتلا شود تا زیر سُمّ اسب نمانَد تنت علی یا که تنت مباد پر از ردّ پا شود اما دریغ جسم تو پیدا شود ز خاک با نیزه جسم کوچک تو آشنا شود پیش رباب رأس تو مشگل به نی رود می‌میرد او اگر سرت از نی رها شود ای کاش سنگ کین نزند به رأس تو ورنه سرت به روی سنان جابجا شود ****