غصه روی سرم ریخت-اشک چشم ترم ریخت دنیای من تو بودی-دنیامو شمر به هم ریخت تورو تو قتلگاه بُرد-خولی سرت رو آه بُرد بمیره اونکه مرکب-رو بدن تو راه بُرد افتادی از رو ذوالجناح-مُغَسَلِ بدمِ الجراح رد شد از رو بدنت سپاه-مُغَسَلِ بدمِ الجراح نیزه خوردی کردن نگاه-مُغَسَلِ بدمِ الجراح آه از گودال قتلگاه-مُغَسَلِ بدمِ الجراح ……… شد تنت ‌‌پاره پاره-می زدن بی شماره عدة بالصیوفُ-عدة الحجارة کارو سنان شرو کرد-نیزه رو تو گلو کرد نعلای تازه اخر-تنت رو زیر و رو کرد افتادی زیر دست و‌ پا-بَکَت ملائکةُ السما رو خاک داغ کربلا-بَکَت ملائکةُ السما می زدی مادر رو صدا-بَکَت ملائکةُ السما بُردن عمامه و عبا-بَکَت ملائکةُ السما