گفتند بهشتي كه نباشي، برهوت است ديديم كه اين مُلك ز فيضت ملكوت است گفتند كه از تيره‌ي مردان بزرگي ديديم تمام تو جلال و جبروت است گفتند در آئين شما باده حرام است ديديم مِي نام تو در جام قنوت است هرجا سخن از حُسن تو آيد به ميانه در كنج لب يوسفيان خال سكوت است قافيه مهم نيست در آن بيت كه گفتند الطاف خداوند به عشق تو منوط است آيينه‌ي الله نمايي، علي اكبر! مستغرق در ذات خدايي، علي اكبر! يک عده بر آنند كه قرآن كريمي يک عده بگويند كه احسان قديمي يک قوم تورا زاده‌ي طوفان بشناسند يک عده بگويند كه از نسل نسيمي آن‌روز كه از راه رسيدي همه گفتند تو نقطه‌ي بسم الله رحمن و رحيمي بايد كه تورا قبله‌ي راهش بشناسد هر ديده‌ی بينايی و هر قلب سليمی آيينه‌ی پيغمبری و خَلقاً و خُلقاً بايد همه گويند كه تو خُلق عظيمی طوبا، هوس قامت رعناي تو دارد عباس، دلش ميل تماشاي تو دارد فارغ شده بازار دل از سود و زيان‌ها كالا به جز عشق تو ندارند دكان‌ها بي روح‌تر از هر جسدم بي غم عشقت اي نام تو انگيزه‌ی ضربِ ضربان‌ها آنجا كه پي حاكم شايسته بگردند بايد سخن از مدح تو آيد به ميان‌ها محدود به يک عصر و زمان نيستي آقا انديشه‌ی تو ريشه دوانده به زمان‌ها مجموعه‌ی علم و ادب و زهد و شجاعت! بايد ز تو سرمشق بگيرند جوان‌ها الگوي جوان! اي پسر ارشد ارباب! درياب گدا بر درتان آمده، درياب! هرجا خبري غير تو باشد، خبري نيست جز مهر تو در عمق دل ما اثري نيست اي ميوه‌ي شيرين درخت علويّون شيريني شهد لب تو در شكري نيست اي حضرت اربابِ ادب محضر ارباب گر تو پسري، هيچكسي را پسري نيست تو مي‌روی و پشت سر تو دلِ باباست يك وقت نگويي پي من چشم تري نيست داني كه چه آورده غمت بر دل بابا؟! داغت به جگر هست وليكن جگري نيست هر چند كه هر بند تو از بند جدا شد برخيز كه باباي تو انگشت نما شد