مجلس یزید پیمود چون ز کوفه، جرس، راه شام را از صبح کوفه دید توان، شامِ شام را کم‌تر ز اهل کوفه نشد، جور اهل شام شرح کدام گویم و وصف کدام را؟ دادند شام بر سر بازار‌شان عبور آل و عیال و عترت «خیرُ ‌الانام» را از خاندان عصمت و از دودمان فیض بنْگر چگونه داشت فلک، احترام را تا بنْگرند عترت «خیر ‌البشر»، اسیر بزمی نهاد و داد صلا، خاص و عام را در طشت زر نهاد، سر شاه و کس ندید طالع ز طشت زر شده، بدر تمام را می‌خورْد گاه باده و می‌زد گهی ز کین چوب جفا به لب، شه و‌الا‌مقام را بر پا ستاده داشت به محفل، یزید شوم زنجیر و غل نهاده به گردن، امام را پس ظالمی به رسم کنیزی، طلب نمود نوباوه‌ی رسول، «علیه‌السّلام» را بهر عیال و عترت «خیر البشر» به شام دادند جا، خرابه‌ی بی‌‌سقف و بام را زین دشت پُر بلیّه و زین راه پُر خطر «یحیی»! بکش زمامِ سمندِ کلام را کاین نظم جا‌ن‌گداز، دل مصطفی گداخت قلب پیمبر و جگر مرتضی گداخت.