eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
732 ویدیو
308 فایل
*نه‌ هر کس‌ شد‌ مسلمان‌ می‌توان‌ گفتش‌ که‌ سلمان شد‌ که‌ اول‌ بایدش‌ سلمان شد و‌ آنگه‌ مسلمان‌ شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
(مجلس یزید) الا شامیان از چه کف می زنید چرا ساز و نی چنگ و دف می زنید در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲ ز بس که نمودند جور و جفا شده شام غم بدتر از کربلا در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲ دل آل احمد از این غم شکست عدو دست شان را ز کینه ببست در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲ عدو دست شان را ببست با طناب ببرد اهل بیت را به بزم شراب در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲ از این ظلم و کین جان شان بر لب است چو اهل حرم خون دل زینب است در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲ بدیده سری را به تشت طلاست سر پر ز خون شه کربلاست در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲ بدیده حسین دم ز محبوب زند یزید بر لبانش با چوب زند در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲
218.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ورود به شهر شام یک سلسله گریه بود و یک قافله آه دلها همه پاره پاره از تیرِ نگاه می گفت مدام روی نیزه سر شاه لا حول و لا قوة الا بالله. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
(مجلس یزید) امان ز شام ویران،خون شد دل اسیران زین همه ظلم و کینه،زینب شده پریشان امان ز مردم شام۴ ظلم یزید بی دین،افزون و بی حساب است از این همه مصیبت،دل ها همه کباب است امان ز مردم شام۴ پیمبر ولایت،زینب قهرمان است زین همه رنج و ماتم،قامت او کمان است امان ز مردم شام۴ سر بریده در تشت،رو به روی یزید است دوباره خون تازه،از گلویش چکید است امان ز مردم شام۴ اهل حرم از این غم،جانش رسیده بر لب بر لب او زند چوب،به پیش چشم زینب امان ز مردم شام۴ قاری دلشکسته،دم می زند ز محبوب یزید بی مروت،بر لب او زند چوب امان ز مردم شام۴ با چوب خیزران زد،بر ماه بی قرینه زد ناله عمه زینب،خون گریه کرد سکینه امان ز مردم شام۴
(مجلس یزید) امان ز مردم شام،خون شد دل اسیران زین همه ظلم و کینه،زینب شده پریشان امان ز مردم شام۴ ظلم یزید بی دین،افزون و بی حساب است از این همه مصیبت،دل ها همه کباب است امان ز مردم شام۴ پیمبر ولایت،زینب قهرمان است زین همه رنج و ماتم،قامت او کمان است امان ز مردم شام۴ سر بریده در تشت،رو به روی یزید است دوباره خون تازه،از گلویش چکیده است امان ز مردم شام۴ اهل حرم از این غم،جانش رسیده بر لب بر لب او زند چوب،به پیش چشم زینب امان ز مردم شام۴ قاری دلشکسته،دم می زند ز محبوب یزید بی مروت،بر لب او زند چوب امان ز مردم شام۴ با چوب خیزران زد،بر ماه بی قرینه زد ناله عمه زینب،خون گریه کرد سکینه امان ز مردم شام۴
(مجلس یزید) همه اهل حرم،زین سفر خسته اند بر روی ناقه ها،دست شان بسته اند جمله آل الله در غل و زنجیر زین همه کینه همگی دلگیر وای از این غربت۴ شیعه گریان شده،یاد شام خراب برده آل عبا،سوی بزم شراب دل آل الله پر شرر کرده آل عصمت را خونجگر کرده وای از این غربت۴ گشته شام بلا،بدتر از کربلا جای رأس حسین،شده تشت طلا این جنایت ها در اسارت شد بر حسین و آلش جسارت شد وای از این غربت۴ رو به روی یزید،سر اطهر او می کند بهر او،گریه دختر او در میان تشت قاری قرآن می زند دشمن بر لبش خزران وای از این غربت۴ گل زهرا حسین،دم ز محبوب زند دشمن بی حیا،بر لبش چوب زند زینب کبری می زند بر سر سوزد و گرید با دو چشم تر وای از این غربت۴
(مجلس یزید) بر آل فاطمه ستم فزون کرد واویلا واویلا چه با گلان دین یزید دون کرد واویلا واویلا گرچه همه غمگین و خسته بودند واویلا واویلا اهل حرم با دست بسته بودند واویلا واویلا دستان آن ها بسته با طناب است واویلا واویلا روان ز دیده ی همه گلاب است واویلا واویلا از این مصیبت هر دلی کباب است واویلا واویلا دخت علی در مجلس شراب است واویلا واویلا سجاد در شام بلا غریب است واویلا واویلا زینب در آن مجلس چه بی شکیب است واویلا واویلا در مجلس یزید دون چه غوغاست واویلا واویلا در تشت زر رأس حسین زهراست واویلا واویلا اشک از دو چشمان سکینه جاری است واویلا واویلا این رأس در تشت طلا سر کیست واویلا واویلا زینب بگوید این عزیز طاهاست واویلا واویلا این رأس بابایت حسین زهراست واویلا واویلا زند یزید بی حیا به خزران واویلا واویلا بر لب قاری تمام قرآن واویلا واویلا قاری قرآن دم زند ز محبوب واویلا واویلا زد بر لبش یزید بی حیا چوب واویلا واویلا
(مجلس یزید) در شام غم رسید،کاروان از راه بر روی نیزه ها،رأس ثار الله گرید سکینه ماه مدینه غریب فاطمه،مظلوم حسین جان۲ امان و واویلا،از شام ویران خونجگر گشته اند،اطفال گریان با دست بسته قلب شکسته غریب فاطمه،مظلوم حسین جان۲ دستان کودکان،بستند با طناب بردند اهل حرم،در بزم شراب روزشان شد شب خونجگر زینب غریب فاطمه،مظلوم حسین جان۲ یزید بی حیا،خون کرده دل ها رأس حسین بود،در تشت طلا با قلب سوزان دیده ها گریان غریب فاطمه،مظلوم حسین جان۲ رو به روی زینب،تشت طلا بود داخل تشت زر،خون خدا بود ظلم فراوان شد بر یتیمان غریب فاطمه،مظلوم حسین جان۲ حسین گل زهرا،دم زد ز محبوب یزید بی حیا،زد بر لبش چوب با ضربه ی چوب شد لبش مضروب غریب فاطمه،مظلوم حسین جان۲
(مجلس یزید) الا شامیان از چه کف می زنید چرا ساز و نی چنگ و دف می زنید در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲ ز بس که نمودند جور و جفا شده شام غم بدتر از کربلا در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲ دل آل احمد از این غم شکست عدو دست شان را ز کینه ببست در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲ عدو دست شان را ببست با طناب ببرد اهل بیت را به بزم شراب در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲ از این ظلم و کین جان شان بر لب است چو اهل حرم خون دل زینب است در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲ بدیده سری را به تشت طلاست سر پر ز خون شه کربلاست در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲ بدیده حسین دم ز محبوب زند یزید بر لبانش با چوب زند در این شام ویران همه دیده گریان حسین جان حسین۲
(مجلس یزید) آمده اند در شام غم اسیران به روی نیزه ها سر شهیدان خون شده زین ستم دل یتیمان جان شان بر لب است،خونجگر زینب است آمده اند به شام ویران بر روی نی خورشید تابان جانم حسین جانم حسین جان۲ روز اسیران شده است چنان شام نموده اند ظلم و ستم ها مدام زنند سنگ کینه از روی بام چنگ و دف می زنند،همه کف می زنند لبریز از جفا بود شام بدتر ز کربلا بود شام جانم حسین جانم حسین جان۲ نامردمان به شهر شام خراب دستان شان را بسته اند با طناب برند آن ها را به بزم شراب گلان فاطمه،دیده گریان همه رأس حسین در تشت زر بود زینب کبری خونجگر بود جانم حسین جانم حسین جان۲ قاری قرآن دم زند ز محبوب یزید می زد بر لبان او چوب لب حسین گشته ز کینه مضروب از این ظلم و کینه،ناله زد سکینه زد بر لب قاری قرآن یزید دون با چوب خزران جانم حسین جانم حسین جان٢
(مجلس یزید) در شام غم از کینه ها،غربت شده معنا واویلا واویلا رأس حسین بن علی،بر نیزه ی اعدا واویلا واویلا بدتر بود از کربلا،شام بلا امروز غرق عزا امروز خون شد دل اهل حرم،از کینه ی اعدا واویلا واویلا بر اهل بیت مصطفی،هر دم جسارت شد وقت اسارت شد از کینه های شامیان،بر نی سر مولی واویلا واویلا بردند سوی بزم شراب،با قلب بشکسته دستان شان بسته تا دیده اند رأس حسین،شد روز عاشورا واویلا واویلا با عمه گوید دختری،امان ز بی یاری اشکش شده جاری سکینه ی بنت الحسین،شد دیده اش دریا واویلا واویلا شرر زده آن بی حیا،بر حاصل زینب خون شد دل زینب زینب کنار تشت زر،با سر کند نجوا واویلا واویلا رأس حسین در تشت زر،دم می زد از محبوب خورد بر لبانش چوب از این همه ظلم و ستم،خون شد دل زهرا واویلا واویلا به جای بوسه بر لب،آن قاری قرآن زد بر لبش خزران با این جنایت گشته است،قصر یزید غوغا واویلا واویلا
(مجلس یزید) الا ای شامیان گرچه اسیریم چو زهرا مادرم ما بی نظیریم زدند با چوب خزران لب قاری قرآن امان از شام ویران۲ به ما ای شامیان کینه فزون شد دل اهل حرم در شام خون شد زدند با چوب خزران لب قاری قرآن امان از شام ویران۲ به ما ای شامیان جور و جفا شد به ما ظلم بدتر از کرب و بلا شد زدند با چوب خزران لب قاری قرآن امان از شام ویران۲ به ما در شام تان شد ظلم بسیار در این شام بلا دیدیم آزار زدند با چوب خزران لب قاری قرآن امان از شام ویران۲ به دل های همه خورده شراره به بزم می بدیدم ماهپاره زدند با چوب خزران لب قاری قرآن امان از شام ویران۲ سر پاک حسین در تشت زر بود سکینه دختر او دیده تر بود زدند با چوب خزران لب قاری قرآن امان از شام ویران۲ در این شام بلا از ظلم و بیداد بگرید بر پدر حضرت سجاد زدند با چوب خزران لب قاری قرآن امان از شام ویران۲ یزید بی حیا با چوب خزران بزد هر دم لب قاری قرآن زدند با چوب خزران لب قاری قرآن امان از شام ویران۲
(مجلس یزید) شامیان گر ما اسیریم در اسیری همچو شیریم از کرامات ذات حق بر همه عالم امیریم خون شده از، غم دل ما شرر زد بر، حاصل ما امان از این، شام ویران۲ کارتان جور و جفا شد کار ما صبر و رضا شد شام برای ما آل الله بدتر از کرب و بلا شد کینه هاتان، گشته افزون از ستم شد، قلب ما خون امان از این، شام ویران۲ شامیان اهل گزندید مردم شام صف نبندید پیش چشمان زینبین این همه بر ما نخندید هر دلی این، جا کباب است جای ما بزم شراب است امان از این، شام ویران۲ نور عین در تشت زر بود دل از این غم پر شرر بود در مجلس یزید دون ظلم و کینه جلوه گر بود زین همه کین، ظلم و بیداد خون شد زین غم، قلب سجاد امان از این، شام ویران۲ بر لب قاری قرآن می زند با چوب خزران زان همه ظلم و جور و کین بهار زینب شد خزان پیش چشمش، آن بی حیا بر لبش زد، چوب جفا امان از این، شام ویران۲ این سر نور دو عین است سر شاه عالمین است سری که در تشت زر است یوسف زهرا حسین است بی حیا در، پیش طفلان مزن با چوب، تو بر دندان امان از این، شام ویران۲ ۱۴۰۴