|⇦• و توسل جانسوز ویژۀ ایام شهادت کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام به نفسِ حاج علی آینه چی •✾• ┄┅═══••↭••═══┅┄ باز هم رویِ لبم قصۀ مادر گل کرد *الحمدالله همۀ شما اهلِ روضه اید حقشُ ادا میکنید ..* باز هم رویِ لبم قصۀ مادر گل کرد باز هم در نظرم مادر من می سوزد *در آتش گرفته بود .. مادرم بینِ در و دیوار بود ...* بر لبم روضۀ « لایوم کیوم العاشور » عالم از زمزمۀ آخر من می سوزد *حالا امام حسن داره برا منو تو روضه میخونه :* چشم وا کردم و دیدم که به صحرایِ غمی خیمه هایی ست که دور و بر من می سوزد دختری می دود و رویِ لبش این آواست: عمه دریاب مرا ، معجرِ من می سوزد .. _____ روزی که طشت پر زدل پاره پاره شد تازه دلم شبیه به آن گوشواره شد زهر جفا مرا نکشت گوشِ پاره کشت از بس که دردهای دلم بی شماره شد _____ برایِ من که تو کوچه دیدم مادر نیمه جونه حالا رفتن با زهرِ کین مثه آزادی میمونه .. میریزه خون از رو لبم گریه نکن ای زینبم ___ این که چیزی نیست کربلا باید حنجر و خنجر ببینی روزِ عاشورا در دلِ گودال یک تنِ بی سر ببینی .. خصم هر چند که یک ضربه زد اما مادر آن چنان خورد به دیوار که دیوار گریست ________ ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•