#روایت_حبیب 💌
1⃣ گفت دایی..!
من رفتم..دستمال اشکهام رو با کمی
تربت
#کربلا گذاشتهام لایِ قرآن روی
طاقچه...اگه یه وقت طوری شد،
آنهارا بگذارید کنارم...💔
2⃣ مهدي همواره ميگفت شهدا زندهاند و به اين حرف اعتقاد قلبي داشت. ما اين را در رفتار و عمل مهدي به عينه مشاهده ميكرديم. براي همين هميشه به رفتار وكردارش توجه داشت، چون خود را در محضر خدا و شهدا ميديد. هر زمان از كنار عكس شهيدي رد ميشديم، سلام ميداد. يك بار از كنار عكس شهيد ابراهيم هادي عبور كرديم. مهدي سلام كرد. باتعجب به مهدي گفتم: «مهدي جان حمدي بخوان، صلواتي بفرست، چرا سلام ميكني؟ در جوابم گفت: «ابراهيم زنده است و داره ما رو ميبينه...»
#شهیدمهدی_عزیزی
یاد عزیزش با صلوات
♥️ اینجا مکتب عاشقان سردار سلیمانی ست
@maktabesardarsoleimani