✨🌷 باسمه تعالی 🌷✨
⚜💠 خانه از پایبست ویران است 💠⚜
صبح بود.
از بلوار صیاد به طرف محل کارم میرفتم.
بریدگی را که پیچیدم، خانمی با پراید سفید درست خلاف جهت از روبه رو به سمتم می آمد.
دستم را به علامت تعجب تکان دادم.
به جای معذرتخواهی زبانش را تا نصف بیرون آورد! 😛
زنی میان سال، عینکی، سبزه.
قیافهی آدمهای بیتربیت خوب توی ذهنم می ماند!
💠⚜💠
سه روز بعد توی دفتر در حال پر کردن فرم مراجع دوم بودم که زنی وارد شد و سلام کرد.
سرم را بالا آوردم .خودش بود همان خانم با ادب!
مرا نشناخت .سعی میکرد لفظ قلم حرف بزند.
می گفت پسر بیست و دو سالهای دارد به شدت بیادب و گستاخ.
میگفت حتی هنگام عصبانیت مرا هم کتک میزند.
در لابهلای حرفهایم آدرس خانهاش را پرسیدم.
گفت بلوار صیاد شیرازی.
مطمئن شدم.
نفس عمیقی کشیدم و گفتم خانم عزیز! رفتار بچههای ما آینهی رفتارماست.
سریع حرفم را قطع کرد و گفت:
من آدم بیادبی نیستم!
پدرش هم نیست!
نمیدونم این بچه به کی رفته؟!!
خواستم ماجرا را برایش تعریف کنم، ولی پشیمان شدم.
چند راهکار پیشنهاد کردم.
قرار شد در صورت عدم تاثیر، پسرش را بیاورد دفتر.
مطمئن بودم که برمیگردد!
💠⚜💠
#داستانک
#خاطره
#سبک_زندگی
#تربیت
#مادرانه
✍ #
zahra.hajipour61
🔗
#منگنهچی
http://eitaa.com/joinchat/1637810190C4e7588d495