✨برنج‌های پر از... 🍃برنج هایمان پر از فضله موش شده بود. هر چه پاک می کردیم باز هم مانده بود. 🎋بچه ها مجبور بودند، بخورند. بعدش دهان شان را آب می کشیدند. علی نمی خورد. بیشتر روزه می گرفت. از شهر نخود و کشمش هم برای خودش گرفته بود و با همان ها سر می کرد. 📚یادگاران، جلد ۳۰، کتاب علی محمود وند، نویسنده: افروز مهدیان، ناشر: روایت فتح، چاپ اول: ۱۳۹۴؛ خاطره شماره ۱۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte