✍شهیده فاطمه اسدی
قسمت سوم
⛓همسرش را دستگیر کردند و به زندان خودشان در روستای «نرگسله» انتقال داد. فاطمه بعد از دستگیری همسرش از اینکه نانآور خانهاش و پشت و پنهاش را دستگیر کرده بودند و تنها بود، اما هیچ نارحت نبود بلکه خیلی مقاومتر و محکمتر شده بود.
☘هر موقعیتی که فراهم بود، با خانمهای همسایه، در مغازه یا مجلسهایی که وارد میشد، توضیح میداد که این افراد چهقدر بد هستند و چهره واقعیشان را آشکار میکرد.
🧕فاطمه خسته و دلسرد نشد و با اینکه مسیرش تا روستای نرگسله سخت بود، اما هر روز میرفت و همسرش را از نزدیک میدید و در جریان اتفاقاتی که میافتاد قرار میداد.
⚡️با اینکه سختیها بسیار داشت، ناراحت بود؛ ولی به آنها نگفت که همسرش را آزاد کنند عقیدهاش این بود که «اینها حقیرتر از آن هستند که من التماسشان کنم».
💞فاطمه هنگامی که به ملاقات همسرش میرفت؛ از سختی زندگیاش نمینالید که مبادا روحش دچار خستگی شود، اما همیشه یه توصیه به او می کرد که..
ادامه دارد...
#داستانک
#خانواده
#به_قلم_آلاله
🆔
@masare_ir