#با_حسین_علیه_السلام
#مجالس_حسینی
#قصص_حسینی
#قصه_عبرت
#ویژه_محرم
#ماه_محرم
◾️
#در_خدمت_بمجالس_عزای_سیدالشهدا_علیه_السلام_از_همدیگر_سبقت_بگیریم
👈🏼👈🏼 «مرحوم حاج آقا حسین دارا یکی از خادمان و شیفتگان حضرت اباعبدالله الحسین (عليه السلام) بود. او در دو ماه محرّم و صفر با تمام وجود به اقامهٔ مجلس عزای سالار شهیدان میپرداخت. برای بهتر برگزار شدن مجلس از کسبهٔ محل کمک میگرفت و همه را در این امر خیر، که خود مایهٔ خیرات و برکات دیگر بود، شریک میکرد. به عنوان نمونه، به یکی میگفت: یک واعظ به حساب تو دعوت میکنم. به دیگری میگفت: قند روضه با شما. به سومی میگفت: چای مجلس با تو باشد. و به این صورت، تعزیهداری میکرد.
➖ یک شب، دههٔ عاشورا، هیئتی برای عزاداری در مسجد خواجهاعلم (هیئت علوی اصفهان) حاضر میشوند.
مرحوم حاج آقا حسین دارا در آن ساعت قندِ شکسته که آمادهٔ پذیرایی باشد نداشته است. فوراً به یکی از کسبهٔ همسایهٔ مسجد میگوید:
بیا مقداری قند بشکن تا من هم چای را آماده کنم و از مهمانهای امام حسین (علیه السلام) پذیرایی کنیم. آن شخص همسایهٔ مسجد میگوید: الآن وقت ندارم، زیرا سر چراغ من است. یعنی اوّل شب است و میخواهم کاسبی کنم.
➖ مرحوم حاج آقا حسین با کمک یک نفر دیگر پذیرایی را انجام میدهد. فردای آن روز، آن کاسب همسایه که حاضر به همکاری با حاج آقا حسین نشده بود میگوید: حاج حسین! هر کاری داری برای امام حسین انجام میدهم! حاج حسین میگوید: الآن کاری ندارم؛ من دیشب با تو کار داشتم.
➖ او (مرحوم اکبرآقا قاضیزاده) میگوید:
دیشب در عالم خواب دیدم آقا امام حسین (علیهالسلام) [کنارِ] درِ مسجد ایستادهاند و در کنار ایشان، برادرِ باجانبرابرشان حضرت ابالفضل (علیه السلام) حضور داشتند و عزاداران وارد مسجد میشدند و امام حسین (علیه السلام) برگههایی را به یکیکِ عزاداران مرحمت میفرمودند.
➖ امّا تا من وارد شدم، حضرت به من اعتنایی نفرمودند. عرض کردم: آقا! به من از این برگهها نمیدهید؟
فرمودند: الآن فرصت ندارم.
دقیقاً همان جملهای که خودم گفته بودم! از خواب بیدار شدم و متوجّه بیتوفیقی شدم. لذا حالا آمدهام که هر کاری برای مجلس امام حسین (عليهالسلام) هست به من واگذار کنید».
📚 علیرضا مهرپرور؛ خاطراتی آموزنده و ماندگار، ص٩٦ - ۹۷
🔆 کانال
#مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔
@matalebe_nab_dar_menbar