*•═•••◈﷽◈•••═•*
#معرفتی
#سلسه_جلسات_معرفتی_اصحاب_عاشورا
#جلسه_بیست_و_هشتم
◀️
خلاصه ای از زندگینامه ام وهب بنت عبد از شهدای کربلا
👈قسمت دوم
⬅️
ام وهب و روز عاشورا
↩️ در صبح عاشورا و پس از همآورد طلبیدن
یسار ـ غلام زیاد بن ابیه ـ و سالم ـ غلام عبیدالله بن زیاد ـ عبدالله بن عمیر با کسب اجازه از امام علیهالسلام وارد میدان شد و با مهارت رزمیاش توانست هر دوی آنان را به هلاکت برساند
👈 اندکی بعد عبدالله در حالی که هر دو غلام را کشته بود و رجز میخواند که:
ان تنکرونی فانا ابن کلب حسبی ببیتی فی علیم حسبی
انی امرء ذو مرة و عصب و لست بالخوار عند الحرب
انی زعیم لکام وهب بالطعن فهم مقدما و الضرب
↩️«اگر مرا نمیشناسید من فرزند قبیله کلب هستم، کفایت میکند که بیت من در قبیله بنیعلیم است. مردی هستم نیرومند و متعصب و در جنگها ضعف و خواری در من راه ندارد. ای اموهب من تعهد میکنم که با نیزه و شمشیر زدن با دشمن رو در رو گردم». نزد امام علیهالسلام بازگشت.
در این هنگام اموهب عمود خیمهای را برداشت و به طرف همسر خود حرکت کرد و چون به نزد عبدالله رسید، او را مورد خطاب قرار داد و گفت:
👌 «
پدر و مادرم به فدایت! در راه پاکان نسل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نبرد کن»
. عبدالله بن عمیر سعی کرد تا او را به خیمه برگرداند، اما اموهب نمیپذیرفت. اموهب لباس همسر خود را گرفته و میگفت:
😭«
انی لن ادعک دون ان الموت معک؛ تو را رها نمیکنم تا با تو کشته شوم»
.✨ امام حسین علیهالسلام به سوی اموهب رفت و او را خطاب قرار داد و فرمود:
«از خاندان پیامبرتان جزای خیر نصیبتان گردد به خیمه برگرد؛ چراکه جهاد از زنان برداشته شده است».
ام وهب پذیرفت و به خیمه بازگشت.
این مطلب ادامه دارد
🏴یارب الحسین بحق الحسین إشف صدر الحسین بظهور الحجة🏴
┄┄┄┅••🏴✻🏴••┅┄┄┄
موسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
@moassese_nooralyaghin