با توجه به تمام این نکات، دشمن داخلی تلاش میکنه تا قبل از اینکه رهبری جدید یک جامعه، هنر و علم و توانمندی اش برای فصل الخطاب شدن رو به رخ بکشه و اثبات کنه، با یورش ها و اغتشاشات و ایجاد جوّ ملتهب اجتماعی از طریق قانون شکنی های مدنی، شرایط را از کنترل خارج کنه. شروع این کار، از خالی کردن اطراف او از نیروهای زبده و باسابقه است. که از فرار فرمانده ستاد شروع شد! اینم که از اضافات وقت و بی وقت دفتر و دستک دارها! که بعضی، خودش را در طراز و اندازه امام جامعه میداند. یه طرف دیگه هم فرار و ترک کشور توسط بعضی مدیران دو تابعیتی و رفتن سفرا از کشور و ضربه به اعتبار جهانیمون! یه طرف دیگه هم من و اینکه اغلب مخاطبینم حکومتی ها و دور و بری ها هستند و متاسفانه جمعیت مردمیِ یکی دو دهه قبل را پای منبر و خطبه هام نمی بینم. و دهها دلیل دیگه که باعث سستی شیرازه می شه و ممکنه عمر و ادامه انقلاب رو به خطر بندازه.» داشت بدن من و حاجی و دو سه نفری که از ستاد اومده بودند و یکی دو نفر بچّه های امنیتی که اونجا بودند می لرزید و عرق سرد به تن همه مون نشسته بود. ناگهان آقا دهان باز کردند و حرفی زدند که نمی دونستیم درسته یا نه؟! گفتند: «آماده بشید. از مناطق جنگی شروع می کنیم و چندین نقطه از کشور رو از نزدیک می بینم. می خوام با مردم گفتگو کنم. نباید بار جنگ و بار معیشت و بار امنیت روانی مردم زمین بمونه. باید خودم بیام وسط. بسم الله... برید آماده شید!» قبل از اینکه بگم چی شد و چطوری به بازدید از مناطق و مردم و... رفتیم، بذارین اقرار کنم که وسط اومدن آقا و ورود به عرصه های اجرایی و بار دیگران را به دوش کشیدن، بدون تبعات نبود و حداقل ترین نتیجه اش این است که از طرف مردم بی خبر از همه جا، آقا به راحتی در معرض سوالات و شبهات و تیر اتهامات به خاطر کم کاری دیگران و ... قرار میگرفتند! و از طرف ارکان اجرایی، آقا متهم به دخالت و اقتدار گرایی و دیکتاتوری و بستن دست مجریان و کلی حرف بدتر از این ها شدند! تا جایی که در بعضی شرایط، به قول حاجی: «آقا داشت پایش را از گلیمش درازتر میکرد. آقای خوب، آقایی است که بنیشند یک گوشه و فقط برای دستبوسی و گرفتن نصایح حکیمانه به محضرش شرفیاب بشوند. همانطور که جانباز و شهید خوب، کسی هستند که گوشه آسایشگاه و گلزار شهدا نشسته و خوابیده باشد. نه اینکه کف خیابون و وسط میدان و...» لذا اولین و سرسخت ترین مخالفان این تصمیمات آقا، دور و بری هایشان بودند و در مراحل و مراتب بعد، کاسبان و کسانی بودند که آقا در کسب و تصمیمات اقتصادیشان ورود کرده بود. باز هم شرایط، به همین راحتی که من گفتم پیش نرفت ... ادامه دارد... @mohamadrezahadadpour