خبر دهان به دهان در مدینه پیچید. قرار است تمام آن چهل قبر در بقیع را نبش کنند: «مگر می‌شود خلیفه اول به جسم بی‌جان دختر پیامبر نماز نخوانده باشد و دفنش کنند.» همان‌ چهل قبری که علی علیه السلام طبق وصیت همسرش درست کرد، و فقط یکی از آن‌ها امانت دار جسم، امانت پیامبر به دست علی علیه السلام بود. خبر به گوش داماد پیامبر که رسید، دستمال زردی به پیشانی بست و شمشیر به کمر، بالای سر آن چهل قبر ایستاد و گفت: «هرکس نزدیک یکی از آن قبرها شود، خونش پای خودش است.» دیگر از ترس کسی پا جلو نگذاشت. دستمال زرد حرف آخری بود که علی علیه‌السلام زد. آن قبر پنهان ماند تا هیچ وقت آن لکه ننگ فراموش نشود. هر بار که پرچم حزب‌الله را می‌بینم یاد همان دستمال می‌افتم و فرزندانی که شبیه مادرشان شهید‌ می‌شوند تا پشت امامشان خالی نشود. ✍ 🆔 محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/monaadi_ir