🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔹مادرش این طور براش لالایی می خوند ، از ابتدا همین طور می گفت «لا زِلتِ کَرباً و بَلا» برا حسینش این طور لالایی می خوند.). کربلا... این دل تنگم عقده‌ها دارد گوئیا میل کربلا دارد سلام آقا که الآن رو به روتونم من ایستادم زیارت نامه میخونم حسین جانم... بذار سایه ات همیشه رو سرم باشه قرار ما شب جمعه حرم باشه حسین جانم... ▪️سرت شلوغه این روزا به ما هم یه نگاه کن آقا !.. 😭 اصلاً میشنوی این صدامو اصلاٰ میبینی گریه هامو بیا دونه به دونه بشمرم غمامو بیا یه کم بشین کنارم پناه دل بیقرارم تو زندگیم بجز تو هیچ کی رو ندارم ▪️زینب داره می‌رسه کرببلا.. پاشو داداش واست سوغاتی آوردم داداش «و فی العِشرینَ رُدَّ رَأسُ الحُسَینِ إلى مَجثَمِهِ حَتّى دُفِنَ مَعَ جُثَّتِهِ» ▪️سرتو پس گرفتم دارم میام داداش ، پاشو داداش عمامه رو برگردوندم داداش ، پاشو داداش عمامه جدمونو برگردوندم... بودی مجلس یزید یا نه ؟ اصلاً حواست بود رفتم مجلس شراب داداش...😭 🔸بلند شد صدا زد «یابن طلقا» ای آزاد شده به دست جد ما ، شماها همه بنده بودید ، عبد بودید ، غلام بودید ، زناتون کنیز بودن.. حالا تو نشستی بالا دختر رسول الله رو با دست بسته میارن ، گفت یزید خجالت نمی‌کشی زنت پشت پرده است من اینجام ؟..😭 اما مگه این کوه شهامت لحظه‌ای فرو ریخت؟ نه ▪️صدا زد نانجیب سه چیز رو باید پس بدی ، صحنه رو عوض کرد کار به جایی رسید یزید گفت منم خودم عزادار حسینم ؛ اما گفت سه چیز رو باید پس بدی ، سوغات چی آوردم واست داداش ! ▪️ صدا زد عمامه جدمو برگردون « أطلب منك ثلاثة أشيآء: «عمامة جدي و مقنعة امي و قميص أخي» تو قد و اندازه ی این حرفا نیستی حتی نمی‌تونی نگه داری عمامه رو ، پس گرفت ▪️یه چیز دیگه هم باید برگردونی یادته غروب عاشورا ریختن تو خیمه‌های ما «مقنعة أُمي» مقنعه مادرم رو هم برگردونی.. اما یزید این چیزی که واست آوردن این پیراهن خونی داداشمه «قميص أخي» باید برگردونی داداش همه رو برگردوندم... 😭 ▪️حتی گهواره علی رو هم برگردوندم..😭 پاشو داداش زینب قهرمان برگشته.. ای اسیرت قلب ها خیز و اسیران را ببین نیلی از سیلی عُذار گلعُذاران را ببین دیگر آثاری به جا از صحنه ی گلزار نیست خیز از جا باغبان گلزار ویران را ببین آااای حسین... 😭 صلواتی هدیه کنیم به روح شهید جمهور و همراهان جهادی اش اللّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌