سلام نازترین مطلع تغزل ها
سلام بازترین سفره ی توسل ها
سلام واسطه ی فیض، بین ما و خدا
سلام تکیه ی مستحکم توکل ها
شبیه طور ، ظهورِ تو ظرف می خواهد
عروسِ فاطمه دارد از این تحمل ها
تو یک شبه به تکامل رسی میانِ رَحِم
هنوز غرق تَحَیُر همه تعَقُل ها
به غمزه ی تو گره وا شود زکارِ گدا
کریم نیست مُقَصِر در این تعلُل ها
زِ یاس هایِ بهشتی به دستِ خود زهرا
درست کرده برایِ تو تاجی از گُل ها
شبیه ماه، در این شامِ تار تابیدی
به رویِ دامن نرجس چه ناز خوابیدی
تکانِ پلک تو دل می برد ز دلبرها
مقابل قدمت خاک می شود سرها
فدای خنده ی بابای تو پدرهامان
فدایِ مادرِ پاکت تمام مادرها
ز «کاخِ روم » رسید و عروسِ زهرا شد
نتیجه می دهد آخر عفاف دخترها
برایِ خواستِگاری ز چادرش زهرا
قواره کرد،برایِ عروس،معجرها
از آن به بعد ملائک شدند خادمِ او
به پیش مقدمش انداختند شهپرها
رسید مژده عقیق یمن شدی نرجس
تو انتخاب برای حسن شدی نرجس
تمام دار و ندارِ پیمبری مهدی
ز انبیای الهی تو برتری مهدی
به رویِ بازوی تو حک شده ست جاء الحق
شبیهِ آیه ی قرآن مطهری مهدی
مگر نگفته ای الگویِ توست مادرِ تو
بدونِ شک تو از او ارث می بری مهدی
به ذوالفقار قسم وقت انتقام رِسَد
تمامِ خلق ببینند حیدری مهدی
ز ابروانِ بلندت وقار می ریزد
چنان عمویِ رشیدت دلاوری مهدی
همین که چشم تو شد باز ، فاطمه خندید
خوش آمدی گل زیبایِ عسکری مهدی
و ان یکاد بخوانید ماه آمده است
تمام هستی زهرا ز راه آمده است
زِ دستِ ناز تو ای ناز دار من چه کنم
برای وصل توام بی قرار من چه کنم
چقدر منتظرانِ تو در دلِ خاکند
به طول اگر بکشد انتظار من چه کنم
برایِ آمدنِ تو نکرده ام کاری
برای آمدنت ای نگار من چه کنم
ز بس که دست گرفتی بَد عادتم کردی
ز دستِ لطف تو ای سفره دار من چه کنم
دلم هوای تو را کرده و زِ تو دورم
به غیرِ گریه ی بی اختیار من چه کنم
هزار بار زدم زیرِ عهدِ خود با تو
ندارد عهدم اگر اعتبار من چه کنم
رسیده نیمه ی شعبان چرا نمی آیی
نموده ایم چراغان چرا نمی آیی
بیا که گنبدِ خضراست دیده بر راهت
بیا که حیدرِ تنهاست دیده بر راهت
چقدر منتظران تو بی صدا رفتند
نگاهِ مضطرب ماست دیده بر راهت
قسم به خاکِ نشسته به چادرِ مادر
سکوتِ غربتِ دنیاست دیده بر راهت
هنوز ناله ی مادر به گوش می آید
بیا که حضرت زهراست دیده بر راهت
میانِ کوچه به دنبالِ گوشواره حسن
شهیدِ سیلیِ اعداست دیده بر راهت
میانِ گودیِ مقتل حسین افتاده
هنوز زیرِ لگدهاست دیده بر راهت
به رویِ نیزه به فرقی که وا شده از هم
نگاهِ حضرتِ سقاست دیده بر راهت
میانِ بزمِ شراب و کنارِ تشت طلا
هنوز زینب کبراست دیده بر راهت
هنوز یادِ گلویِ بریده ی اصغر
رباب ،در دلِ صحراست دیده بر راهت
#قاسم_نعمتی
#ولادت_امام_زمان_عج
@nohe_sonnati