🌹
#حسن_عاقبت_و_سوء_عاقبت 🔥
(حکایت 2⃣2⃣)
✝ أرمنی خوش نیت (پی بردن به حق با راهنمایی
#محدث_قمی (رحمت الله الیه)
👌جریان مسلمان شدن یک ارمنی، با راهنمایی مرحوم حاج
#شیخ_عباس_قمی (قدس سره) جریان زیبایی است که حاکی از تأثیر سخن عالمان مخلص و نشانی از سبب سازی های خداوند متعال برای هدایت کسانی است که شایستگی دارند.
⚜ این داستان را مرحوم
#آیت_الله_شیخ_علی_پناه_اشتهاردی از بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر کبیر انقلاب
#امام_خمینی (قدس سره) از درس اخلاق ایشان، در مدرسه فیضیه چنین نقل کرده است:
🚌 از مشهد مقدس با اتوبوس عازم تهران بودیم. مرحوم شیخ عباس قمی هم داخل همین اتوبوس بود، ناگاه اتوبوس از حرکت ایستاد و راننده بلند قد و سیاه چرده آن با عجله پایین رفت و با ناراحتی به داخل ماشین برگشت و با عصبانیت گفت:
👴🏾 بله، ماشین پنچر شده به طرف صندلی ما که وسطهای ماشین بودیم آمد.
👌چون من سید بودم به من چیزی نگفت اما، به سراغ حاج شیخ عباس قمی رفت و گفت:
👴🏾 اگر می دانستم، تو را اصلا سوار نمی کردم از نحسی توست که در این بیابان برهوت معطل شدیم، برو پایین، و دیگر هم حق نداری سوار این ماشین شوی!! (١)
🚌 مرحوم حاج شیخ عباس هم، بدون اینکه حرفی بزند و اعتراضی کند بلند شد و وسایلش را برداشت و از ماشین پیاده شد.
🎒 من هم بلند شدم که با او پیاده شوم، او مانع شد با اصرار از ماشین پیاده شدم که او را تنها نگذارم بالاخره گفت:
✋ شما به ماشین برگرد، من راضی نیستم تو اینجا با من بمانی، چون نمی خواستم او را ناراحت کنم به ماشین برگشتم!!
⚜🔅⚜🔅⚜
🏙 بعد از مدتی حاج شیخ عباس (قدس سره) را دیدم، از او پرسیدم آن روز چه کردی؟
🛣 گفت: خیلی معطل شدم برای هر ماشینی که دست بلند می کردم، نگه نمی داشت، تا اینکه کامیونی که بارش آجر بود، برایم نگه داشت و مرا سوار کرد.
🚚 راننده کامیون، آدم خوب و خون گرمی بود و به گرمی از من پذیرایی کرد. با هم مشغول صحبت شدیم کم کم متوجه شدم که او أرمنی است و مسیرش همدان است از قضا، من هم می خواستم به همدان بروم چون مدت ها بود که به دنبال یک سری مطلب می گشتم و در جایی نیافته بودم می دانستم که فقط در کتابخانه مرحوم آخوند همدانی در همدان می توانم آنها را بدست آورم.
👨🏻 هر چند راننده ارمنی بود اما، آدم خوب و اهل حالی بود من هم از فرصت استفاده کردم و برای او احادیثی را که حفظ داشتم، خواندم و از احکام و معارف نورانی اسلام و حقانیت مذهب تشیع برای او گفتم.
📚📖 دیدم خیلی مشتاق شده است چون او را مشتاق یافتم، برایش مطالب بیشتری گفتم، تا وجدان و فطرت او را کاملا بیدار کنم نزدیکی های همدان بود که به صورت راننده نگاه کردم... دیدم قطرات اشک از چشمانش سرازیر است.
⏳ این حال او را که دیدم دیگر چیزی نگفتم سکوتی عمیق بر ما حکمفرما شد.
👨🏻چیزی نگذشت که او سکوت را شکست و گفت: فلانی این طور که تو می گویی و من از حرفهایت فهمیدم، اسلام دین حق و جاودانی است و من تا به حال در اشتباه بودم شاهد باش من همین الان پیش تو مسلمان می شوم و به خانه که رفتم تمام خانواده و فامیل های خود را که از من حرف شنوی دارند، مسلمان می کنم.
✋ بعد هم گفت: أشهد أن لااله الاالله و أشهد أن محمد رسول الله و أشهد أن علیا ولی الله (٢)
⚜🔅⚜🔅⚜
✅ براستی، اگر حاج شیخ عباس قمی، از پیش می دانست که اگر چند ساعتی در آن بیابان به تنهایی بایستد، أرمنی خوش نیتی را مسلمان می کند و زمینه مسلمان شدن طایفه ای را فراهم می آورد، آیا خود، به اختیار خود، از آن اتوبوس پیاده نمی شد و اگر می دانست که این پیاده شدن وسیله راحتی برای سفرش به همدان فراهم می کند، تا به اهداف علمی خود (که در واقع اهداف دینی او بود) برسد در آنجا نمی ایستاد و آیا اگر مسافر آن راننده ارمنی، آدم با معنویت و فاضلی مانند حاج شیخ عباس نبود، آن ارمنی مسلمان می شد و یا احتمال این نبود که تا آخر در ضلالت باقی بماند و آیا آدم با صفایی مثل آن ارمنی نباید به راه حق هدایت می شد؟!
✅ اینها همه، دست مدبر حکیم دانا، توانا، مهربان و بخشنده ای را نشان می دهند که عادلانه و حکیمانه هر چیز را به جای خود قرار می دهد، به شرط آنکه ما، قدمی به سوی او برداریم، گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست!
📚 پی نوشت ها:
١. این قضیه مربوط به زمانی است که رژیم طاغوت تبلیغات ضد اسلام و ضد روحانیت را بجایی رسانده بود که بعضی از مردم هم باور کرده بودند.
٢. عاقبت بخیران عالم، ج ٢، ص ٢٣ - ٢۵.
📗 اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد دوم)، میرزا حسن ابوترابی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔
eitaa.com/partoweshraq
▶🆔
sapp.ir/partoweshraq
#حـلقـہ_عشـاق
#داستان_کوتاه