⚜️ گفتگوی امام حسین (ع) با عمر سعد در کربلا
🦋 نمونه ای از دلسوزی و تلاش امام برای عاقبت بخیری دشمنانشان
🌌
#امام_حسین (علیه السلام) برای اتمام حجت به عمر پیام فرستاد که می خواهم با تو ملاقات کنم، عمر دعوت امام را پذیرفت و جلسه ای بین دو لشگر منعقد شد، هر دو با بیست نفر از یاران خود در آن جلسه شرکت نمودند، امام حسین (علیه السلام) به یاران خود فرمود:
▪️«به جز عباس و علی اکبر همه از جلسه خارج شوند!»
🔥
#عمر_سعد نیز به یارانش گفت: به جز پسرم و غلامم همه از جلسه بیرون روند.
⛺ آنگاه گفتگو به این ترتیب بین آنان شروع شد:
🌷 امام (علیه السلام) فرمود:
▪️«وای بر تو ای پسر سعد، از خداوندی که بازگشت همه به سوی اوست نمی ترسی و می خواهی با من بجنگی؟ با این که مرا می شناسی که پسر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و فاطمه (س) و علی (علیه السلام) هستم... ای پسر سعد این ها (یزیدیان) را رها کن، و به ما بپیوند، که این کار برای تو بهتر است و تو را مقرب پیشگاه خدا می کند».
🔥 عمر سعد گفت: می ترسم خانه ام را خراب کنند!!
🌷 امام (علیه السلام) فرمود: اگر خراب کردند من آن را می سازم.
🔥 عمر سعد گفت: می ترسم باغم را بگیرند!!
🌷 امام (علیه السلام) فرمود: اگر گرفتند من به جای آن بهتر از آن را در «بغیبغه» در حجاز که چشمه ی عظیمی است به تو می دهم، چشمه ای که معاویه آن را هزار دینار خریده و به او فروخته نشد.
🔥 عمر سعد گفت: من اهل و عیال دارم و در مورد آنان می ترسم که مورد اذیت و آزار قرار گیرند و امام ساکت شد و دیگر به او جواب نداد و برخواست و از او دور گردید و در حالی که می فرمود:
▪️«تو را چه کار، خدا تو را روی بسترت بکشد و در قیامت نیامرزد امیدوارم از گندم ری جز اندکی نخوری».
🔥 عمر سعد از روی مسخره گفت: اگر از گندمش نخورم، جو آن برای من کافی است!!
👌🏻آری آخرین سخن عمر سعد این بود که درباره اهل بیت و عیالم می ترسم که مورد آزار و اذیت قرار گیرند، ولی بر اهل و عیال رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و دختران زهرا (س) نترسید و برای آنان دلش نسوخت و به خیمه های آنان آتش زده و اسیر نمود.
👤 حمید بن مسلم می گوید: من با عمر سعد دوست بودم، پس از حادثه
#کربلا نزد ایشان رفته از حال او پرسیدم؟
🔥 گفت: از حال من مپرس، هیچ مسافری به خانه اش بازنگشته که مانند من گناه بار را به خانه آورد، من قطع رحم کردم، و مرتکب گناهی بزرگ شدم چون پدر عمر سعد (سعد وقاص) نوه ی عبد مناف (جد سوم پیامبر) بود. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. داستان دوستان، ج ۵، ص ۲۷۵ و قصه ی کربلا، ص ۴۵۴.
📙 فراز هایی از سیره امام حسین (علیه السلام)، حسین اسعدی
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔
eitaa.com/partoweshraq
🆔
splus.ir/partoweshraq
#محرم
#روایت
#عاشورا
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ