🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿 🌿🌸🌿 🌸🌿 🌿 🌸 📡 @pm_Basirat 💯 ❣﷽❣ 📚 📚 قصه‌های زیبای قرآن 4⃣ 🍃وارستگى حضرت يحيى عليه السلام و گفتگوى او با ابليس🍃 زهد و پارسايى حضرت يحيى در سطح بسيار بالايى بود، هرگز در زندگى او دلبستگى به دنيا نبود، او ساده می زيست، غذايش بيشتر سبزيجات و نان جو بود، و به اندازه تأمين يك شبانه روز خود غذا نمی اندوخت. روزى داراى يك قرص نان جو گرديد، ابليس نزد او آمد و گفت: تو می پندارى زاهد هستى با اين كه براى خود يك قرص نان اندوخته اى؟ يحيى جواب داد: اى ملعون! اين قرص نان به اندازه قوت (و مورد نياز يك شبانه روز) من است. ابليس گفت: كمتر از قوت، براى كسى كه می ميرد كافى است. خداوند به يحيى وحى كرد، اين سخن ابليس را (كه سخن حكمت آميز است) فراگير. روز ديگرى ابليس نزد يحيى آمد، يحيى او را شناخت و به او گفت: هر چه دام و نيرنگ و وسائل فريب دادن را دارى براى من به كار گير. (تا ببينم می توانى مرا گول بزنى.) ابليس جواب مثبت داد و فرداى آن روز را براى اين كار تعيين كرد، يحيى در ميان كوخى كه داشت ماند و درِ آن را بست، چندان نگذشت ناگاه ابليس از سوراخى كه در ديوار آن كوخ بود وارد شد، يحيى او را در هيئت و قيافه اى بسيار عجيب ديد كه داراى زرق و برق و انواع وسايلى بود كه براى به دام انداختن انسانها به كار می گرفت، همه را با خود آورده بود، تا يحيى را به خود جذب كند. يحيى از او سؤالاتى كرد و از جمله پرسيد: چه چيزى از همه بيشتر چشم تو را روشن می سازد؟ ابليس گفت: زنها، آنها تله ها و دامهاى من هستند (توسط زرق و برق آنها، دلها را می ربايم و انسانها را گمراه می كنم.) هرگاه نفرينها و لعنتهاى صالحان در مورد من، مرا غمگين می كند، نگرانى خودم را وسيله آنها آرامش می دهم. يحيى پرسيد: آيا هيچگاه بر من چيره شده اى؟ ابليس گفت: نه، ولى تو داراى يك خصلت هستى كه مرا خشنود كرده (و اميدوار نموده كه بتوانم به وسيله اين خصلت بر تو راه يابم.) يحيى گفت: آن خصلت چيست؟ ابليس گفت: تو سير خورنده هستى، اميد آن را دارم كه از همين راه وارد شوم، و تو را از بعضى از شب زنده دارى، و نمازهاى شب باز دارم. يحيى به اين موضوع توجه و دقت مخصوص كرد، و به ابليس گفت: اءِنِّى اُعطِى اللهَ عهداً اَلّا اَشبع مِنَ الطَّعامِ حتّى اَلقاهُ؛ من با خدا عهد كردم هيچگاه تا آخر عمر، از غذاى سير نخورم. ابليس گفت: من هم با خدا عهد كردم تا آخر عمر هيچ مسلمانى را نصيحت نكنم. سپس ابليس از نزد يحيى رفت و ديگر هرگز نزد يحيى نيامد. به اين ترتيب يحيى مراقب بود كه هرگونه اعمال زمينه ساز نفوذ شيطان را از خود دور سازد. ..... دوستان عزیز با زدن روی و علامت^ در بالای صفحه میتوانید به قسمتهای قبل داستان دسترسی پیدا کنید. 📚 📚 قصه‌های زیبای قرآن ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨ 🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀ 🆔 http://eitaa.com/joinchat/59768832C1d9f2f95e4 🌸 🌿 🌸🌿 🌿🌸🌿 🌸🌿🌸🌿 🌿🌸🌿🌸🌿🌸