«سلمانخان و شاهرخخان در مشایه!»
(اربعیننوشت۱۴؛ روزنوشتهای سفر اربعین ۱۴۰۴)
|۳شنبه|۲۰مرداد۱۴۰۴|۱۷صفر۱۴۴۷|
عمود ۲۰۰ که پیاده میشویم، قرار میگذاریم هر ۲۵ عمود، ۲۵ عمود، توقف و تجمع کنیم و بعد ادامه دهیم...
عمود ۲۰۲ بنیاد
«شهید پالیزوانی» در موکب فاطمةالزهراء(س)، هم روز و هم شب مراسم دارند، طبیعتاً با سخنرانی دکتر
#علی_غلامی... که اخیراً منبررفتنشان در شهر قم، دوباره بحث کهنه منبررفتن مکلاها را زنده کرده است...
اگرچه فردی مانند دکتر غلامی که دانشآموخته دانشگاه امام صادق(ع) هستند، هم فضل کافی و هم تحصیلات مرتبط دانشگاهی و تا حدی حوزوی لازم را دارند، اما مباحث مطرحشده پیرامون این مسأله فراتر از مصادیق، اشخاص، افراد، محتوای ارائه و... است، بلکه بحث از یک سنت دیرینه و جایگاه و کسوتی است که اگر به هم بریزد، خیلی چیزهای دیگر هم به تبعش فرو خواهد ریخت... رکن منبر، رکن رکین و اصیل هیأت است که از دیرباز در اختیار علمای دین و شاگردان مکتب جعفری و تحصیلکردگان حوزههای علمیه و اهالی فقه و اصول و پاسداران حریم ثقلین و اصحاب
«قال الباقر» و
«قال الصادق» بوده که مزیّن به نشان و تاج ملائک بودهاند که
«هکذا تکون تیجان الملائکه»...
حفظ چنین سنتی و پاسداری از چنان جایگاهی، عامل ثبات و مایه قوام مکتب اهلبیت(ع) و رسالت تمام دوستداران و دلسوزان و خادمان این مکتب است... وگرنه هر کسی، با هر تخصصی، با هر مدرکی، با هر نظام فکری، کارشناس حسابداری باشد یا کارشناسارشد کشاورزی یا دکترای هوافضا، بر منبر هیأت تکیه خواهد زد و این سنت سَنیهْ، دستخوشِ دستبرد قرار خواهد گرفت، اگرچه هر عمامهبهسری هم لزوماً تمام شایستگیهای لازم را برای این منصب ندارد، اما حداقلِ ضابطه مراعات خواهد شد و زمینه برای اعمال ملاحظات بعدی فراهم...
بگذاریم و بگذریم که در این مقام بحث بسیار است...
▫️▫️▫️
کمی جلوتر، عمود ۲۱۲ اهالی یمن، موکب تمیز و مرتبی را برپا کردهاند به نام
«ائمةالبقیع»... ویدئووال نسبتاً بزرگ و باکیفیتی را هم بالای موکب نصب کردهاند و نماهنگ مداحی جذابی پخش میکنند... جمعیتی از زائران ایستادهاند و ویدئو را تماشا میکنند...
بعدتر جستوجو میکنم... مداحی پاکستانی
#ندیم_سرور است...
«علم بردار!»... با همان شورِ شرقی و رنگ و لعابی که در ماشینهایشان دیدهاید... با همان ادا و اطوارهای خاصی که ریزْحرکاتِ دست و سر و صورت و چشم و ابرو را ممکن است در شوهای هندی سلمانخان و شاهرخخان دیده باشید!
کمی جلوتر یک کاروان از زائران آلمانی را میبینیم که توقف کردهاند، از پرچمهایشان تشخیص میدهم... یاد حاجآقای
#ترابی میافتم... چون انتظار حضور حاجآقا را ندارم، بینشان سرسری سری میگردانم، آنچنان سرسری که نه برای دیدن بلکه انگار بیشتر برای ندیدنش...
قصه، قصه، قصه تکراری انتظار ماست، انتظاری که انگار انتظارش را نداریم، بیش از آنکه امید دیدن داشته باشیم، برای ندیدنش چشم میگردانیم...
▫️
وارد معقولات نشویم، ما را چه به این حرفها... برگردیم به حظ بصر و عیش شکم...
امسال طبخ و توزیع پفک هندی بین موکبها زیادتر از سالهای قبل بود، احتمالاً سالهای قبل هم بوده، یادم نیست! نمیدانم پاسداشت حضور کودکان در مسیر بود یا بانی خاصی پشت ماجرا بوده یا هر چیزی دیگری... نمیدانم... البته نه فقط کودکان که بزرگ و کوچک مشتریاش بودند... پفک هندی داغی که روغنکشیده و نکشیده، روغنچکان در ظرف یکبارمصرف میکردند و به دستت میدادند؛ با رنگهای پاستیلی ملیح و کمرنگ صورتی، سبز، آبی، لیمویی و... اول چشمنوازی میکرد و بعد هم دلبری!
ادامه دارد...
✍️
#رحیم_آبفروش
▫️
@qoqnoos2