مهماننوازی
همه آمدهاند مراقب باشیم از قافله جا نمانیم، شاید خودت را جامانده بدانی اما اگر دلت را رهسپار با زائرانی که با پاهای پیادهاند کردهباشی، دیگر جامانده نیستی.
داستان اربعین داستان لبیک گوئیِ عاشقان به "هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی" اربابشان است.
زائران اربعین با قدمهایشان و عراقیها با هر آنچه دارند به میدان میآیند حتی کودکان عراقی مدارسشان تعطیل است تا بتوانند هر چه بیشتر پاسخگوی لبیک مولایشان باشند و با تمام دارائیِ قلکهایشان پای به میدان گذاشتهاند، حتی با دستمال کاغذی هم که شده به میدان عمل قدم نهادهاند. آنهایی هم که قلکی ندارند با دلهای شکسته زائران حسینی را ماساژ میدهند و با دستهای کوچکشان مرهمی بر دل شکستهی خویش میگذارند.
اینجاست که میبینی همهی این عشق و ارادت نشأت گرفته از سیرهی امامی است که هر آنچه داشت در طَبَق اخلاص گذاشت و در راه معشوقش هدیه کرد و خدا نیز همهی عالم را بر آن داشته تا هر آنچه دارند خرج حسینبنعلی کنند.
اینجا فقط پول کارگر نمیافتد حتی شده مردی قوی هیکل روستائی که هیچ ندارد سایهبان میشود برای زائران حسینی و ما را میبرد به سال 61 هجری که بدن حجت خدا در زیر آفتابِ سوزان هیچ سایبانی نداشت.
گویا خادمان اباعبداللهالحسین در صدد هستند هر آنچه در کربلا برای مولایشان فراهم نبود برای زائران آقا مهیا کنند، اگر از مولایشان مهماننوازی نشد اینجا تمام هَمّ و غم عراقیها مهماننوازی است و آب خنکی که کودکان و جوانان عراقی به زائران تقدیم میکنند نیز دل را آتش میزند و ما را بیاد ساقی لبتشنگان میاندازد و آنهایی که پای در سرزمین عشق نگذاشتهاند با اشکهایشان از قاب شیشهای گیرندهها لبیکگوی آن آقائی هستند که فرمود: «أنا قتیل العبرات»
نویسنده: مرضیه رمضان قاسم
#داستانک
#محرم_1400
🕰زنگبیداری👇
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef