🍃🍃🍃🌸🍃
مشغول آنالیز کردن حرفای مامان و لیلا بودم.بلاخره این دختره بهار زهر خودشو ریخت با اون تیپ جلف و آرایش غلیظش ...
فرهاد چرا گولشو خورد؟فرهاد که اهل این حرفا نبود اونم با زنداداشش...استغفرا...
تو این چند ماهی که باهم بودیم حتی یه بارم دست منو لمس نکرده بود چه جوری ممکن بود که....
باورش برام خیلی غیر ممکن بود انقد توی این مدت شناخته بودمش که بدونم ا!ین کارا ازش برنمیاد...
ولی وقتی یاد حرف لیلا می افتادم که میگفت فرهاد فرار کرده میگفتم اگه بی گناه بود نباید فرار میکرد...
چهره فرهاد و تمام خاطراتی که باهم داشتیم مثل یه فیلم کوتاه از جلو چشام رد میشد...اون پسر رمانتیک و پر از احساس...چه جوری باور کنم بهم خیانت کرده؟؟؟
نمیدونم چقدر توی حموم نشسته بودم با لباس؟؟نیم ساعت؟یه ساعت؟شایدم دو ساعت؟!
که با صدای لیلا به خودم اومدم
لیلا: رعنا بیا بیرون دیگه خیلی وقته رفتی حموم نمیخوای درای؟
صدام از شدت گریه گرفته بود صافش کردم و گفتم الان میام
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸**