(۵) بقلم حتماً به دقت بخوانید. من فکر می کنم از آفت های بنیادینی که موریانه وار ریشه ما را جوید و یک نسل متفاوتی از بُته سبز شد، روحیه «لذت جویی»، «تجمل پرستی»، «تفریح، تفنن و تنوع خواهی» است. این جریان فرهنگی از بعد جنگ شروع شد و روز به روز بزرگ و بزرگ تر شد تا این اواخر مثل بهمنی بر سر ما فرو ریخت. وقتی جنگ تمام شده و ظاهراً نیازهای اولیه مان رفع شد، رسانه ها شروع کردند به پمپاژ شبانه روزی «دنیا طلبی» و مظاهر آن. سریال های تلویزیون، آگهی های مابین شان، سینما و... همگی شان این درخت تنومند را آرام و بی صدا از درون جویدند و تنه آنرا به پوسته ای پوک و ترد و خشک تبدیل ساختند. قشر نو کیسه ای که از مردم و مسوولین شکل گرفته بودند، همه جا وجود داشتند. در بین مذهبی و غیر مذهبی، انقلابی و غیر انقلابی، شهری و روستایی، معمم و مکلّا و.... انگار یک فرهنگ عمومی شد بود. نیازها به مرور خاص تر، متفاوت تر، لوکس تر و متنوع تر می شدند. دیگر نفس داشتن اتومبیل، به عنوان وسیله نقلیه خانواده و یا حتی اشتراکی با فامیل مطرح نبود. بلکه مدل، قیافه و لوکس بودن آن هم موضوعیت پیدا کرده بود. پرده فروشی ها، مبل فروشی ها، تالارهای مجلل عروسی، مزون ها، بوتیک ها، آرایشگاه های زنانه و مردانه، پزشکان پلاستیک و زیبایی و... بازارشان روز به روز سکه تر می شد. همه می خواستند خاص و متفاوت باشند. کسی به آنچه بود و داشت راضی نبود. در حوزه فرهنگ هم همین تنوع خواهی و دنیا زدگی بروز و ظهور معناداری داشت. مردم دیگر مثل دهه ۶۰ از سینما، «دکل» و «پرواز عقاب ها» و... نمی خواستند. بلکه می گشتند ببینند کدام فیلم آنها را دو ساعت تخدیر و تخلیه می کند، می رفتند می دیدند. در یک کلام فلسفه زندگی مردم تغییر کرده بود. قشر متوسط مردم ما کم کم دنیا و مظاهرش را به زندگی سالم، معنوی، انسانی، امن و آرام ترجیح داده بودند. انها دلشان می خواست زندگی شان بازی و تفریح و تفنن بیشتری داشته باشد. راستش را بخواهید همه آنچه بعدها بر سر ما آمد از همین تغییر خط شروع شد. چرا که تغییر فلسفه زندگی، موجب تغییر همه شئون زندگی خواهد شد! همین جماعت نوکیسه تازه به دوران رسیده، شدند الگو و مقصد کودک و نوجوان ما. و زمینه های ، ، و... را فراهم کردند @rasooll_ir