#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم
قامت خمیده بود ولی سرفراز بود
زهرا میان آتش و خون در نماز بود
در را شکست آنکه نفهمید هیچ وقت
حتی به روی او در این خانه باز بود
از «فضّة خذینی» او این قدر بدان
وضعی درست شد که به یک زن نیاز بود
بازوش سرّ قوت بازوی مرتضی است
اما غلاف در پی افشای راز بود
حبل المتین شده است گرفتار ریسمان
مضطر شده همآنکه خودش چارهساز بود
گفتند زخم پهلوی او بسته شد؟ نشد!
حتی زمان غسل همین روضه باز بود
آری مزار گم شدهی بینشان او
شور آفرینترین غزل اعتراض بود
آخر جهاز فاطمه بر دخترش رسید
وقتی سوار بر شتر بی جهاز بود
@raziolhossein