چشمان تو دو ماهی در غم شناورند یا دو پیاله‌ی غم ساقی کوثرند افسوس ای عروس قلیل الجهاز من اسباب خانه‌ی تو‌و عمرت برابرند درد تو درد ماست نشانم به آن نشان شب سرفه میکنی همه از خواب میپرند آرامش تو را جلوی در به هم زدند امشب دگر بخواب ملائک دم درند در بستری ولی بغلت نیست محسنی این لخته ها به جاش ولی خوب نوبرند از در همین که میگذرم بغض میکنم دیوار و میخ آینه‌ی دق حیدرند تقصیر تو نبود که چشمت کبود شد میخواستند اشک مرا در بیاورند آنها که با غلاف به بازوی تو زدند یک روز میرسد که به دنبال خنجرند طوری که میدرند لباس حسین را یک گله گرگ پیکر آهو نمیدرند @raziolhossein