#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه_مقتل #مقتل #بعد_شهادت
💔يقولون فعظم ذلك على عمار وسلمان و المقداد
وأبي ذر واجتمعوا في المسجد ثم بعثوا إليه
عمار بن ياسر ليكلمه، يقول عمار: دخلت على
أميرالمؤمنينوجدتهجالساًجلسةالحزينالكتيب،
واضعاً رأسه بين ركبتيه، دموعه جارية،الحسن
والحسين بين يديه، وزينب وأم كلثوم عنده،
ينظر إليهم ودموعه جارية فاختنقت بعبرتي
لما رأيته، قلت: مولاي أراكم تأمرون الناس
بالصبر وتجزعون قال : يا عمار إن الصبر عمن
فقدته لعزيز، يا عمار إني فقدتُ رسولاللهبفقد
فاطمة، يا عمار كانت لي فاطمة عزاء وسلوى
بعد رسول الله، كانت إذا مشت حكت كريم
قوامه وإذا نطقت ملأت سمعي بكلامه يا عمار
والذي آلمني إني لما وضعتهاعلىالمغتسلرأيت
ضلعاً من أضلاعهامكسوراًومتنهااسودمنضرب
السياط، يا عمار وكانت تُخفيعلي ذلك لألا
أحزن و يشتدّ وجدي.
صاحت والدمع سكاب
يا فضة الضلع مني انصاب
میگویند اینخبر [مصائب حضرت زهرا علیها
السـلام] بـر عمار، سلمان، مقداد و ابوذر بسیـار سنگین آمد. آنها در مسجد جمع شدند و عمار
یاسر را فرستادنـد، تا با امیرالمؤمنین صحبـت
کند. عمار میگوید که وقتی وارد خانه شدم،
دیدم امیرالمؤمنین نشسته است، مانند کسـی
کـه اندوه سنگینـی بر او چیره شده، سـرش را
بین زانوهایش گذاشتـه و اشک میریـزد. امام
حسن و حسین -علیهما السلام- در مقابل مولا
نشسته بودند و زینب و ام کلثـوم در کنـارش
بودند. به آنها نگاه میکرد و اشک میریخت.
عمار ادامه میدهد: وقتی این صحنه را دیدم،
بغضم گرفت و با گریه گفتم: مولای من، شما
مردم را به صبر امر میکنید، اما حالا خودتان
بیتابی میکنید؟ حضرت فرمودند: ای عمار!
صبر بر کسی که از دست دادهام بسیار دشوار
است. ای عمار، من با فقدان فاطمه، رسول
خدا -صلیاللهعلیهوآله- را از دست دادهام.
ای عمار! فاطمه پس از رسول خدا تسلی و
آرامش من بود. وقتی راه میرفت، مرا به یاد
قامت رسول خدا میانداخت و وقتی سخن
میگفت، گوشم از صدای او پر میشد، گویی
رسول خدا سخن میگوید.
ای عمار، آنچه بیش از همه دلم را به درد آورد،
این بود که وقتی بدن او را برای غسل آماده
کردم، دیدم یکی از دندههایش شکسته و
پشتش از ضرب تازیانهها سیاه شده است.
ای عمار، او این دردها را از من پنهان میکرد
تا مبادا اندوهگین شوم یا دلتنگیام شدت گیرد.
و گویا زهرا -سلام الله عليها- با اشک میگفت:
“ای فضه، دندهام شکسته شد!”
📚 العبرة الساکتة، دهینی، ج۲، ص۸۱
@raziolhossein