خالی از هر گونه درد و غم برایش ساختم دردها را کُشتم و مرهم برایش ساختم از کرامت هایشان عمریست هستم با خبر خوب و بدها را اگر دَرهم برایش ساختم گریه کردم گوشۂ دلگیرِ باب المجتبی سوختم...یک خیمۂ ماتم برایش ساختم در میانِ سجده هایم نذر ِ زین العابدین مسجد و محرابی از خاتم برایش ساختم دور تا دورِ ضریحِ حضرتِ باقر فقط- عالِمانی از همه عالَم برایش ساختم اشک را در روضه های حضرت صادق شبی در نگاه زائران نم نم برایش ساختم آب سقّاخانه اش را ناب و جاری و زلال شعبه ای از چشمۂ زمزم برایش ساختم تا که مثل کربلا صاحب-حرم باشد بقیع گنبد و گلدسته و پرچم برایش ساختم! @raziolhossein