این ده سال، چون سه ده سال دگر! روایتی متفاوت از کارنامه حوزه در عمل به مطالبات رهبری [صفحه ۳ از ۳] 🔹در انقلاب، به گفتن و نوشتن و تبيين اكتفا نمی شود؛ بلكه پيمودن و سنگر به سنگر پيش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار می گيرد. گفتن و نوشتن هم در خدمت همين حركت در می آيد و تا رسيدن به هدف يعنى حاكميت بخشيدن به دين خدا و متلاشى ساختن قدرت شيطانى طاغوت ادامه می یابد: «هو الّذي ارسل رسوله بالهدى و دين الحقّ ليظهره على الدّين كلّه و لو كره المشركون». 🔹اسلامی که چنین ویژگی داشته باشد یعنی یک اسلام حداکثری و با آرمان هایی یکسان با همان آرمان های بعت انبیاء در توجه به تمام بشریت در تمام ساحت های زندگی طبیعتا دستگاه دانشی و فکری اش کاملا متفاوت و متغایر با اسلامی است که تنها متوجه جمع محدودی از مومنین در بخش محدودی از زندگی است لذا هویت و تکلیفی هم برای دستگاه فکری اش هم تعیین می کند کاملا یک هویت و تکلیف متفاوت است. بررسی تفاوت این دو اسلام و بتبع دستگاه فکری آن ها جدای از آنکه بسیار در فهم دغدغه امامان انقلاب راهگشاست، خود نیاز به پژوهش های متعدد و البته شاید مجموعه هایی با این هدف باشند لکن در یک بررسی اجمالی به نظر می رسد عمده تفاوت حاصل از این تفاوت در رویکرد و نگاه به اسلام در کیفیت هویت و تکلیف دستگاه فکری برآمده از اسلام ناب(اسلام حداکثری، اسلام انقلابی) در دو بعد تجلی پیدا می کند اولا محتوا، منبع و جهت در این اسلام علی رغم ظاهر متشابه در همه ابعاد کاملا متفاوت با اسلام های دیگر است ثانیا در این نگاه و این نوع از اسلام دستگاه فکری یا همان حوزه و روحانیت به هیچ عنوان یک مجموعه ی صرفا علمی و منقع از اجتماع، مردم و سیاست نیست بلکه اساسا حوزه و روحانیت خود یک حقیقت و یک دستگاه فکری در دل نظام سیاسی اسلام یا همان نظام ولایت است لکن با هویت مستقل و منفک از دستگاه سیاسی یعنی دستگاه فکری –رهبری است که آن شئون و تکالیفی که متوجه به بُعد ولایت فکری و معنوی امام است را بر عهده دارد و در حقیقت از یک سو واسطه ای است میان امام و امت و سویی دیگر واسط ای است میان امام و دستگاه سیاسی. بنابراین به نظر می رسد که خواستگاه تعابیری چون تحول حوزه، حوزه انقلابی، حوزه ی همراه و حامی نظامو مانند این ها را باید در همین نقطه و نظام فکری جست و جو کرد لکن مع الاسف علی رغم وضوح مطلب، به دلیل آنکه همواره اندیشه امامان انقلاب در حوزه و روحانیت و بتبع در تمامی دستگاه های علمی کشور مهجور و متروک مانده است در فهم مراد و مقصد مطالبات امامان انقلاب از حوزه و روحانیت و پیوندشان با انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی نیز به رویی ترین لایه ی بحث که همان کنشگری سیاسی و یا تحولات سحطی است بسنده شده است و از حقیقت «حوزه انقلابی» غفلت شده است لذاست که با تغییر کتابی خوشنود و یا با عدم تغییر آن افسره می شویم. این در حالی است که اگر بر فرض اگر تمام مطالبات رهبری در مسائل عمومی حوزه و روحانیت محقق گردد لکن این روح و جهت کلی همچنان متروک و مغفول باشد در حقیقت ما کاری برای حوزه ی انقلابی و مطلوب امامان انقلاب نکرده ایم. این تأسف آنجا عمیق تر و غم انگیز تر می شود که در فاصله ی این ده سال امام امت چند بار دیگر کوشیدند تا در روح حرکت حوزه و روحانیت بدین سو بدمند؛ دیدار با مجمع نمایندگان، فراخوان رهبر انقلاب برای تکمیل و ارتقای الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت و بیانیه گام دوم،یکی از مهمترین این تلاش ها بودند لکن متأسفانه هر بار با یک سیاست مشابه عملاً این دغدغه و تلاش را منزوی و مهجور ساختند: الف)سلب دغدغه از بدنه حوزه و روحانیت‌با تجمع های غیر واقعی، ایجادکمیسیون‌ها و واحدهای‌ویترینی،راحت‌طلب‌وغیر واقعی با این توجیه که ما متولی هستیم درحالی که در عمل نیستند ب) شعاری کردن دغدغه و آنچنان انبوه، بی‌برنامه و سطحی از آن حرف زدن که نخبگان و بدنه را از آن منزجر و منصرف سازند نتیجه‌ این رفتار تکراری و این عدم توجه به حوزه و روحانیت بویژه حوزه انقلابی می شود همین وضعیتی که گریبان گیر حوزه و روحانیت و در پی آن انقلاب اسلامی شده است. در حوزه غالبا در سطحی ترین حالت ممکن بسنده شده و حرکت پیش‌رونده‌ی انقلاب در تمامی ساحت‌هایی که وابسته به حوزه و روحانیت است، متوقف‌شده و یا با کندی و مانع روبرو گردیده. سنگرهایی که قرار بود به‌واسطه‌ی انقلاب از چنگال غرب و شرق درآید، در دست آنان باقی ماند و آبستن فتنه‌های پس از انقلاب شد. بنابراین اینگونه به نظر می رسد که سوگیری و حرکت حوزه در نسبت با اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی نه تنها در این ده سال بلکه در تمام 40سال گذشته یک چیز بوده و هست و تا این نسبت غلط اصلاح نگردد اگر ده تا ده سال دیگر هم سپری شود، این مطالبات و بیانات بر زمین خواهد ماند همانطور که این ده سال چون سه ده سال دگر همینگونه بوده است. @rozaneebefarda