توصیف جایگاه والای
#حضرت_معصومه سلام الله علیها در قصیده زیبای
#امام_خمینی
▪️ای ازلیّت، به تربت تو مُخمّر!
وی ابدیّت، به طلعت تو مُقرّر!
▫️آیت رحمت ز جلوهی تو هویدا
رایَتِ قدرت در آستینِ تو مُضْمَر
▪️جودت، همبسترا به فیض مقدّس
لطفت همبالشا به صدرِ مُصَدّر
▫️عصمتِ تو تا کشید پرده به اجسام
عالَم اجسام گردد عالَم دیگر
▪️جلوهی تو، نور ایزدی را مَجْلیٰ
عِصمت تو، سِرّ مُختفی را مَظهر
▫️گویم واجب تو را، نه آنَتْ رُتبت
خوانم ممکن تو را، ز مُمکِن برتر
▪️ممکن اندر لباس واجب پیدا
واجبی اندر ردای امکان مُظْهر
▫️ممکن، امّا چه ممکن، علّت امکان
واجب، امّا شعاعِ خالقِ اکبر
▪️ممکن، امّا یگانه واسطهی فیض
فیض به مِهْتر رسد، وزان پس کهتر
▫️ممکن، امّا نمودِ هستی از وی
ممکن، امّا ز مُمکِناتْ فزونتر
▪️وین نه عجب، زانکه نور اوست ز
#زهرا
نور وی از
#حیدر است و او ز پیمبر
▫️نور خُدا در
#رسول_اکرم پیدا
کرد تجلّی ز وی به حیدر صفدر
▪️و ز وی، تابان شده به حضرت زهرا
اینک ظاهر ز دُختِ موسی جعفر
▫️این است آن نور، کز مشیّت «کُنْ» کرد
عالم، آنکو به عال است مُنوّر
▪️این است آن نور، کز تجلّی قدرت
داد به دوشیزگان هستی زیور
▫️شیطانْ عالِم شدی اگر که بدین نور
ناگفتی آدم است خاک و من آذر
▪️آبِروی مُمْکِناتْ جمله، از این نور
گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر
▫️جلوهی این، خود عَرَض نمود عَرَض را
ظِلّش بخشود جوهریّتِ جوهر
▪️عیسیِ مریم به پیشگاهش دربان
موسیِ عمران به بارگاهش چاکر
▫️آن یک چون دیدهبان، فرا شده بر دار
وین یک چون قاپقان، معطّی بر در
▪️یا که دو طفلاند در حریم جلالش
از پی تکمیل نفس آمده مُضطَر
▫️آن یک، «انجیل» را نماید از حفظ
وین یک «تورات» را بخواند از بر
▪️گر که نگفتی: امام هستم بر خلق
موسیِ جعفر ولّیِ حضرتِ داور
▫️فاش بگفتم که این رسول خدای است
معجزهاش می بُوَد همانا دختر
▪️دختر، جُز فاطمه نیاید چون این
صُلْبِ پِدر را و هم مَشیمهی مادر
▫️دختر، چون این دو، از مَشیمهی قدرت
نامد و ناید، دگر هُماره مُقدّر
▪️آن یک، امواج اعلم را شده مبدأ
وین یک، افواج حلم را شده مَصْدر
▫️آن یک، موجود از خطابش مَجْلیٰ
وین یک، معدوم از عقابش مُسْتَر
▪️آن یک، بر فرق انبیا شده تارک
وین یک، اندر سرْ اولیا را مِغفر
▫️آن یک، در عالم جلالت کعبه
وین یک، در مُلک کبریایی مَشْعَر
▪️لمْ یَلِد م بسته لب و گر نه بگفتم
دختِ خُدایند این دو نور مُطهّر
▫️آن یک، کوْن و مکانْش بسته به مَقْنَع
وین یک، مُلکِ جهانْش بسته به مِعْجَر
▪️چادر آن یک، حِجابِ عصمت ایزد
مِعْجَرِ این یک، نقابِ عفّتِ داور
▫️آن یک، بر مُلک لایَزالی، تارُک
وین یک، بر عرش کبریایی افسر
▪️تابشی از لطفِ آن، بهشتِ مُخَلّد
سایهای از قهر این، جحیم مُقَعّر
▫️قطرهای از جودِ آن، بِحارِ سماوی
رَشْحهای از فیض این، ذخایر اغیر
▪️آن یک، خاکِ مدینه کرده مُزّین
صفحهی قم را نموده، این یک انور
▫️خاک قم، این کرده از شرافتْ جنّت
آب مدینه، نموده آن یک، کوثر
▪️عرصهی قم غیرت بهشت برین است
بلکه بهشتش، یَساولی است برابر
▫️زیبد اگر خاک قم به «عرش» کند فخر
شاید، گر «لوح» را بیابد همسر
▪️خاکی، عجب خاک! آبروی خلایق
ملجأ بر مُسلم و پناه به کافر
▫️گر که شنیدندی این قصیده هندی
شاعر شیراز و آن ادیب سخنور
▪️آن یک طوطی صفت همی نسرودی
ای به جلالت ز آفرینش برتر
▫️وین یک قمری نمط هماره نگفتی
ای که جهان از رُخ تو گشته منوّر
@rozaneebefarda