🌼
#پست_۳
*آیدا من چطور قبل تو زندگی میکردم...اینقدر عاشقتم که حس میکنم کل دنیا برام یک شکل دیگه ای شده..آیدا از این همه عشق و هیجان لپ هاش گل انداخت با غرور نگاهش کرد ولی میدونست تو دلش براش میمیره *
صدای دینگ دینگ پیام امد..نگاه از سقف گرفت از خاطرات گذشته بیرون امد بی حوصله روی تخت غلطیت و گوشی رو دست گرفت پیام از ژیلا بود
"امشب همه میریم باغ ..لباس گرم بردار اونجا سرده"
نوچی کرد تند تند تایپ کرد
_هم خسته ام هم سردرد دارم این هفته نمیام"
گوشیش به آنی زنگ خورد
نیم خیز نشست
_گفتم بهت که ژیلا خیلی خستم ..
صدای جیغ جیغوی ژیلا امد
_بی خود خسته ای ..انگار فقط این میره سرکار ...میای خستگیت در میشه ..
آیدا نفس گرفت از اصرار های ژیلا نوچی کرد
_از طرف من از خاله مهین تشکر کن ..
خاله مهین خاله واقعیش نبود ولی به اندازه هزارتا خاله بهش محبت کرده بود
_اه آیدا دیگه گندش دراوردی ...مامان از صبح رفته باغ کوفته گذاشته همه بچه ها هم هستن میخوایم مافیا بازی کنیم ...حتی علیرضا جونت .
آیدا بی اختیار لبخند آرامش بخشی زد با ذوق گفت
_مگه اومده ..
ژیلا بلند خندید
_چیه تو که خسته و مریض بودی ...!
آیدا مقابل عکس توی اتاقش ایستاد یک اکیپ دختر و پسر بودن انگشتش روی یکی از پسرها با ریش پرفسوری با موهای کم و کوتاه کشید ...
_باشه میام به خاله بگو ترشی لیته هم میارم ..
بعد تلفن و قطع کرد
شماره علیرضا رو گرفت
بدون اینکه سلام کنه باذوق گفت
_چرا نگفتی امدی ..
صدای علیرضا تو گوشی پیچید
_کی به تو گفت ...حتما ژیلای دهن لق ..
ایدا روی تخت نشست زانوهاش بغل کرد
_نمیخواستم بیام ...گفت تو هم هستی ..
_چرا ؟
آیدا انگار اتفاق تو مدرسه یادش امده باشه نفس گرفت
_سردرد شده بودم ..
صدای علیرضا آروم شد
_بهداد میگفت خیلی وقته نیومدی مطبش ..
آیدا با حرص بلند شد
_بروبابا تو هم با این همکارهای در پیتت ...دفعه اخر جوری خودش صمیمی میگرفت که میخواست بشینه تو بغل من ..
علیرضا بلند خندید
_خوب اینم شِگرد ما روانشناس هاست ..
آیدا خندید
علیرضا ادامه داد
_میدونم تو هم از خجالتش درامدی ...
ایدا یادش امد که چه دعوای با بهداد کرده از خجالت و خنده لبش گازگرفت
علیرضا با جدیت گفت
_قرص هات قطع کردی؟
آیدا مظلوم گفت
_بیخیال من یک سال اون آشغال هارو نمیخورم ..حالمم خوبه ..
علیرضا با عصبانیت گفت
_واسه همون سردردی؟
آیدا مکس کرد
_حالا امشب ببینمت بهت میگم ..
🌷
#نویسنده_خانم_زهرا_باقرزاده_تبلور